acknowledgement oor Persies

acknowledgement

/əkˈnɒlɪʤmənt/ naamwoord

An expression of gratitude.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

تاييد

The second, you acknowledge you'll be prosecuted if you speak about what we see here.
دومي هم تاييد ميکني اگه از چيزهايي که اينجا ميبيني حرفي بزني محاکمه بشي

تصدیق

I stared at him desperately, waiting for him to acknowledge my terrible revelation.
با ناامیدی به او خیره شدم، منتظر بودم الهام ناگهانی و وحشتناک مرا تصدیق کند.

اقرار

naamwoord

Even she, at length, was forced to acknowledge that times were changed.
سرانجام او نیز مجبور شد اقرار کند که زمانه تغییر کرده است.

اعتراف · قبول · رسید · اعلامیه،تصدیق،شناسایی،تایید

Soortgelyke frases

acknowledgment
اذعان · اشاره · اعتراف · اعتراف رسمی · اعلام وصول (نامه و غیره) · اقرار · اقرارنامه · تذکر · تشکر · تصدیق · تصدیق نامه · تقدیر · جواب · رسید · سپاسگزاری · شهادت نامه · قبول · قدردانی

acknowledgement )recognition(
)نتخانش تيمسر هب( ندرك قيدصت

Acknowledgement of Receipt
اعلام وصول

acknowledge
(دریافت نامه و غیره را) اعلام کردن · آشنایی دادن · اذعان کردن · اعتراف کردن · اعتنا کردن · اقرار کردن · تاييد كردن · تشکر کردن · تصدیق محضری کردن · تصدیق کردن · جواب دادن · جواب سلام دادن · رسید دادن · رسید چیزی را اعلام کردن · سپاسگزاری کردن · صحت یا قانونی بودن مدرکی را تصدیق کردن · قدردانی کردن · محل گذاشتن

acknowledging
اعتراف کردن · تصدیق کردن · شناختن

acknowledged
اذعان شده · اعلام شده · تصدیق شده · ضمنی

acknowledger
اعتراف کننده · تصدیق کننده · رسیدگوینده · قبول کننده

acknowledging
اعتراف کردن · تصدیق کردن · شناختن

voorbeelde

He acknowledged the truth of it all, and said that business with his steward had occasioned his coming forward a few hours before the rest of the party with whom he had been travelling.
آقای دار سی تصدیق کرد، اما توضیح داد که کاری با مباشر خود داشته و همین باعث شده چند ساعتی زودتر از بقیه همسفرانش به اینجا بیاید.

She went to the local high school, where she was acknowledged as a talented swimmer.
مارگارت به یک دبیرستان محلی رفت، جایی که به عنوان یک شناگر مستعد شناخته شد.

His merit was acknowledged by the Emperor in two letters in which he calls Albinus an African, who resembled his countrymen but little, and who was praiseworthy for his military experience and the gravity of his character.
شایستگیهای آلبینوس طی دو نامه از جانب امپراتور مورد تأیید قرار گرفت و او آلبینوس را آفریقاییای خطاب نمود که شباهت کمی به هموطنانش دارد و از نظر تجربهٔ نظامی و وقار شخصیت ستودنی است.

I acknowledge Einstein as a scientific authority.
من به انيشتين به عنوان يه کارشناس علمي احترام ميذارم

that's why i'll be acknowledged
و اينطور يخواهم توانست تاييد شما رو بدست بيارم

Most people accept and acknowledge that animals have instincts that largely determine their behavior.
اغلب مردم میدانند حیوانات دارای غرایزی هسـتند کـه تـعیینکننده اصلی نوع رفتار آنهاست.

He wanted to persuade the pope to acknowledge his rule in Bulgaria.
نمایندهٔ نایبالسلطنه، از پدرش خواسته بود که تابعیت دولت روسیه را بپذیرد.

PV: It's not just knowing that interracial marriages like Shermaine and Paul in DC exist, it's acknowledging that our society has been programmed for them to fail.
پو: این فقط دانستن ازدواجهای بین نژادی نیست مثل وجود شرماین و پائول در دیسی، اعتراف کردن به این است که جامعه ما طوری برنامهریزی شده که آنها شکست بخورند.

or acknowledge that you are enjoying unjust privileges
یا اقرار کند که از امتیازات نامتناسبی برخوردار است،

Esther humbly acknowledged the king’s mercy
اِسْتَر با تواضع، سپاسگزاری خود را از رحمت پادشاه نشان داد

unadorned as it was by any such broad wreath of gallantry, she yet could discern the effect of her influence and acknowledge the greatest compliment perhaps of all conveyed.
هیچ نوع هالهی عاشقپیشگی هم دور آن نپوشانده بود، باز هم نشانههایی از نفوذ و تاثیر خود را تشخیص داد و شاید حتی بیشترین تعریف و تمجیدهای ممکن را احساس کرد.

There's guilt about our treatment of native peoples in modern intellectual life, and an unwillingness to acknowledge there could be anything good about Western culture.
در زندگی روشنفکرانهی مدرن ما احساس گناهی در بارهی رفتار ما با مردم بومی وجود دارد، همراه با بیمیلی به پذیرفتن اینکه در فرهنگ غربی چیزهای خوبی هم میتواند وجود داشته باشد.

Though he did not acknowledge it to himself, Alexey Alexandrovitch always tried nowadays to secure the presence of a third person in his interviews with his wife.
اگر چه پیش خود اعتراف نمیکرد، اما کارهنین این روزها میکوشید همیشه شخص ثالثی در ملاقاتهای وی و همسرش حضور داشته باشد.

In a 2013 interview the Indonesian historian Sukotjo, amongst others, asked the Dutch government to formally acknowledge the date of independence as 17 August 1945.
در سال ۲۰۱۳، سوکوتیو، تاریخدان اندونزیایی، در مصاحبه ای از دولت هلند خواست تا رسماً استقلال کشورش در تاریخ ۱۷ اوت ۱۹۴۵ را تأیید کند.

he was the sole hand which brought it into the fold, his hand acknowledged in blue ink in Mary Carson s own writing.
در این میان او تنها واسطهای بود و مری کار سن به خط خود از او سپاسگزاری کرده بود.

My name really is Lukian Timofeyovitch, acknowledged Lebedeff, lowering his eyes, and putting his hand on his heart.
لب دف درحالیکه چشمان خود را به زیر افکند و بار دیگر دست خود را به قلب خویش برد با قیافهٔ تأثرانگیزی چنین اعتراف کرد: راست است! نام من لو خیان تیموفیویچ است.

I want to tell them that I am just as human as the man, that I'm just as worthy of acknowledgment.
میخواهم بهشان بگویم که من هم به اندازه آن مرد انسانم، که من هم به همان اندازه ارزش دارم که به حضورم توجه شود.

in the untiring assiduity with which you have since persevered in it in the unflagging energy and unshaken temper with which you have met its difficulties I acknowledge the complement of the qualities I seek.
در پشتکار خستگی ناپذیری که با آن مشکلات روبهرو میشوی با توجه به همه اینها اعتراف میکنم آن صفاتی که در طلبش بودهام در تو میبینم.

What will opposers be forced to acknowledge, and when at the latest will they do this?
مخالفان مجبور به اذعان چه موضوعی میشوند، و حداکثر تا چه وقت؟

making no acknowledgment
هیچ تشکری نکرده،

and Mr. and Mrs. Earnshaw were engaging Missy's attention by sundry gay trifles bought for her to present to the little Lintons, as an acknowledgment of their kindness.
آقا و خانم ارنشاو در اتاق نشیمن مشغول صحبت با کاترین بودند و هدایا و اسباب بازیهایی را که خریده بودند تا کاترین به بچههای آقای لینتون بدهد به وی نشان میدادند.

What good can result when a person acknowledges his need for help, and what influence can this have on others in the family and in the congregation?
اگر پیران جماعت کمک دیگران را بپذیرند چه نتیجهای در جماعت حاصل میشود، و چرا این موضوع در محیط خانواده نیز صادق است؟

The professor made me great acknowledgments for communicating these observations
استاد ازاین نظرات و عقایدی که به او اظهار کردم بینهایت سپاسگزاری کرد

Mr. Darcy often acknowledged himself to be under the greatest obligations to my father's active superintendence,
پدرم مـرم اسرارش بـود:آفای دارسی خیلی وقتها به زبان میآورد کـه مدیون :نظارتهای دلسوزانه پدر من است.

However, he also acknowledges that the "Pigs" are a continuing threat and reveals that he is a "Dog" who requires shelter, suggesting the need for a balance between state, commerce and community, versus an ongoing battle between them.
اگرچه او هنوز اعتراف میکند که «خوکها» همچنان به تهدید «سگها» به این موضوع که آنها «سگ» هستند و به غذا نیاز دارند ادامه میدهند که سمبل حفظ تعادل بین دولت، اقتصاد و جامعه در مقابل نبرد دائمی بین آنان است.