air drying oor Persies

air drying

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خشكاندن در هوا

خشكاندن خورشيدي

خشکاندن طبیعی

Soortgelyke frases

air-dry
(با دادن هوا) خشکاندن · در هوا خشکاندن · هوا دادن · کاملا خشک

hot air drying
خشکاندن با هوای داغ

forced air drying
خشکاندن با جریان مصنوعی هوای گرم

cold air drying
خشکاندن با هوای سرد

voorbeelde

Dry with a clean towel or allow to air dry.
با یک حوله تمیز خشک کنید یا بگذارید در هوا خشک شود.

H, she just likes to air dry.
گذاشتيش خشک بشه ؟

I air dry.
هوا خيلي خشک و بدون رطوبت ـه.

You'll air-dry.
با هوا خشک ميشين

Cold water, air dry, please.
هوا سرده ، سرما میخوری...

oh, i just like to air dry
گذاشتمش خشک بشه

The air's dry.
هوا خشک

oh, she just likes to air dry
گذاشتيش خشک بشه

feeling the cool of the air conditioner dry out his clothes
و احساسمیکرد خنکی حاصله از کولرها دارد لباسهایش را خشکمیکند

the air was dry, so that mucus in the nose dried to a crust
هوا آن قدر خشک بود که مف آدم میبست

Some were condensing air into a dry tangible substance
بعضی از آنان هوا را میفشردند و مبدل به جسم خشک ملموس مینمودند،

And he was just a few feet away, leaking mouthwatering heat and moisture into the dry air.
اون فقط چند قدم با من فاصله داشت. گرمای بذاق دهانش و روطبتش در هوای خشک پخش میشد.

It is a silvery white metal, which resists corrosion in dry air, but not in moist air.
یک فلز سفید نقرهای است که مقاوم در برابر فرسایش در محیط خشک است، اما در هوای مرطوب نه.

Initially, virgorous convection persisted throughout the wave axis, though dry air greatly diminished the convection on July 28.
در ابتدا، جابجایی غلیظ در طول محور موج، در حالی که هوای خشک در 28 ژوئیه به شدت کاهش یافته است، ادامه یافت.

for the cavern's air was as dry as dust, and his hauberk was gilded.
چه، هوای مغ اره خشک خشک بود و زره او مطلا.

Galen's theory of medicine used the idea of the four humours (earth air fire and water) characterised by four qualities (moist, dry, warm, cold), linked as - Earth: dry cold; Air: moist, warm; Fire: dry, warm; Water: moist, cold.
در پزشکی نیاکان (طب سنتی) مراحل گوارش (هضم) خوراک (غذا) به چهار مرحله تقسیم میگردد که آن را گوارش چهارگانه (هضمهای اربعه) مینامند، در اثر این فرایند خوراک خورده شده به خلط (چهار مایه (ماده یا مایع روان: خون، زرد آب، بلغم و سودا) میشود که این مواد به آرامی جذب بافتها و یاخته (سلول)ها میشوند.

During the Northern Hemisphere summer, easterly jets can form in tropical regions, typically where dry air encounters more humid air at high altitudes.
در طی تابستان نیمکره شمالی، جت استریمهای شرقی میتوانند در نواحی استوایی و گرمسیر تشکیل شوند، عموماً در نواحی که هوای خشک با هوای با رطوبت بالا در ارتفاع بالای جو مواجه میشود.

The air hung still and dry.
هوا داغ و خشک روی سطح صحرامعلق بود.

or a dry hot air bath.
یا حمام داغ خشک.

On his way back to the workshop, seeing that the air was beginning to dry out
سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در سر راه برگشتن به کارگاه زرگری، چون متوجه صاف شدن هوا شد، به خود گفت

Bishop Ralph didnt mind the dry Athens air after Sydneys humidity.
اسقف دوبریکاسار پس از هوای نموک سیدنی به این هوای خشک اهمیتی نمیداد.

As he went Grigory wound a soft scarf, his wife's gift, around his neck, and gulped in the dry frosty air.
گری گوری، همچنان که براهمیافتاد، شال گردن نرمی را که نا تالیا هنگام نامزدی به او داده بود به دور گردن خود پیچید و هوای خشک و یخ کرده را فرو برد.

If the shallow ground is hot but dry, air or water may be circulated through earth tubes or downhole heat exchangers which act as heat exchangers with the ground.
اگر زمین کم عمق، گرم اما خشک است، هوا یا آب ممکن است از طریق لولههای زمینی یا مبدلهای حرارتی چاه که به عنوان مبدلهای حرارتی در زمین عمل میکنند در گردش باشند.

I find the air in your country very dry.
هوای کشور شما خیلی خشکه

On poles projecting from the attics, skeins of cotton were drying in the air.
روی تیرهایی که از بام انبارها بیرون زده بود کلافهای پنبه برای خشک شدن گذاشته بودند.