barbecue oor Persies

barbecue

/ˈbɑːbɪkjuː/ werkwoord, naamwoord

A fireplace or pit for grilling food, typically used outdoors and traditionally employing hot charcoal as the heating medium.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

باربیکیو

cooking method and apparatus

Larry had a barbecue?
لَری ، باربیکیو داره مگه ؟

بریانی

naamwoord

کباب

naamwoord

Like someone was barbecuing them over a slow flame.
انگار يکي داشت رو شعله ي آهسته کباب شون مي کرد.

(در اصل) چارچوبه ی فلزی برای کباب کردن گوشت · بریان کردن · خوک یا بره یا گوساله ای که درسته بر سیخ بزرگی کباب شود · دستگاه حمل پذیر برای کباب کردن گوشت · رستورانی که خوراک مخصوص آن کباب است · مهمانی یا پیک نیکی که در آن کباب می دهند · هر نوع گوشت کباب شده (بر آتش زغال) · کباب شده · کباب کردن · کباب کردن (معمولا روی آتش زغال) · کبابی 0 · گوشت را با سس کباب کردن

Soortgelyke frases

barbecue sauce
سس تنوری

barbecue grill
کبابپز

barbecued spareribs
گوشت دنده

voorbeelde

In the United States, the Independence Day celebrations on 4 July are widely celebrated with parades, fireworks, picnics and barbecues.
در ایالات متحده روز ملی که روز استقلال کشور در چهارم ژوئیه است با رژه، آتشبازی، پیکنیک و فعالیتهای همگانی همراه است.

talking about the barbecue and the ball and Ashley Wilkes and Melanie Hamilton
و دربارهی پیکنیک و مجلس رقص و اشلی ویلکز و ملانی هامیلتون حرف زدند،

These fanatics are about to barbecue a 2000-year-old vampire in front of the entire congregation.
اين آدما ميخوان جلوي کلي جمعيت يک دراکولاي 2000 ساله رو کباب کنن.

Standing some little distance away from the barbecue tables
در فاصله چند قدمی میز ایستاده بود

It's this little robot that cleans your barbecue...
یه ربات کوچولوـه که کباب پز رو تمیز میکنه

Barbecue, I imagine.
اوه کباب بريانه, فکر کنم

You see, dear, Ashley hasn't had a birthday party since since, you remember the barbecue at Twelve Oaks?
می دونی عزیزم ، خیلی وقته که اشلی جشن تولد نداشته از جشن کباب در دوازده بلوط تا حالا جشنی در کار نبوده ، یادت میاد عزیزم ؟

and men who had more finesse than to propose at a barbecue when she had more important matters on her mind.
مردانی که تا این حد شعور داشتند که در این میهمانی کباب، وقتی او ذهنش درگیر مطلب مهمتری است، مزاحمش نشوند.

Steaks for the barbecue.
گوشت براي کباب کردن

really knew how to give a barbecue.
و واقعاً میدانست که جشن کباب را چه طور باید برگزار کرد.

Do you think it was something from the barbecue?
فکر میکنی به خاطر باربکیو باشه ؟

The witch got barbecued.
سرخ كردني جادوگر.

barbecued ribs?
دنده گوشت سرخ شده ؟

J.T., how's the barbecue business?
جي تي! کار کبابي چطوره ؟

we just thought somebody had been barbecuing
فکر کرديم يک نفر داره کباب ميپزه

what dress should she wear to the barbecue?
برای جشن نیمروز چه لباسی باید بپوشد؟

Beer can chicken is featured as a dish at some barbecue cooking competitions in the United States, and is served at some U.S. restaurants.
مرغ قوطیآبجویی یکی از غذاهایی است که در مسابقات آشپزی غذاهای کبابی در ایالات متحده پخته شده و در بعضی رستورانها سرو میشود.

Now, Barbecue, tip us a stave,
باربیکیو، حالا آوازی برای ما بخوان!

The barbecue was over
جشن ناهار تمام شده بود

when a great battle had been gained there, to barbecue all the slain in the yard or garden of the victor;
که پس از پیروزی در نبرد بزرگ تمام کشتگان را در حیاط یا باغ فاتح به سیخ میکشند

(Video) (Gunfire) We learned that during those times, people in communities really stick together during these times of hardship, but we also learned a very important element, the importance of barbecues.
(ویدئو) (شلیک اسلحه) فهمیدیم همون موقع، اهالی محله واقعاً با هم هستن در مواقع سختی، ولی به یه نکته خیلی مهم دیگه هم پی بردیم، اهمیت کباب خوری با همسایه ها.

Or a bottle of barbecue sauce guarded by two snakes.
يا يه بطر سس باربکيو که توسط دو تا مار ازش محافظت ميشه

They are both uncovered, and are each equipped with a barbecue, and lights.
دو گوهر کز آغاز بودهاند؛ آنِ مَغاک؛ و او کز بلندا، درخشنده است.

I mean, " dead " these days can mean barbecuing chicken wings with minor celebrities on morning television.
بال مرغ با سلبریتی های کوچیک توی تلویزیون ها باشه

The barbecue guy?
اون یارو که کباب پز رو آورد ؟