bluebeard oor Persies

bluebeard

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

آبی ریش

شخصیت داستان افسانه ای که پی در پی با زن ها ازدواج می کرد و آنها را می کشت

Bluebeard

naamwoord, eienaam

A famous fairytale written by Charles Perrault in 1697 about a violent nobleman who has the habit of murdering his wives and the attempts of his current wife to avoid the same fate.

voorbeelde

Bluebeard!
ريش آبي

bluebeard. do you remember it
ريش آبي ، يادت مياد

hell, bluebeard blew us up because they wanted your kid
اون قاتلها بخاطر بچه تو اومده بودن

No, bluebeards got a bad rep.
. نه ، " بلوبيِرد " ها فقط اسمشون بد در رفته

separating the front and back rooms of the third storey: narrow, low, and dim, with only one little window at the far end, and looking, with its two rows of small black doors all shut, like a corridor in some Bluebeard's castle.
این راهروی باریک کم ارتفاع تاریک، که اطاقهای عقب و جلوی طبقه سوم را از یکدیگر جدا میکرد و فقط در انتهایش پنجره کوچکی دیده میشد، با دو ردیف اطاقهای تاریک کوچکش که همه بسته بودند به یکی از راهروهای قصر بل و بی رد شباهت داشت.

if the people of marshall county bluebeard
اگه مردم ايالت مارشال ريش آبي

BLUEBEARD
" ريش آبي "

Thus, Bluebeard was beaten by his wives, or Polyphemus was kind enough to pluck out his eye by way of sacrificing himself to the happiness of Acis and Galatea.
خواه رذالت و خواه تقوی، خواه قهرمانی باورنکردنی یا پستی آلوده به ننگ، هیچچیز نبود که با رنگ کند.

string that bluebeard up to a post hes satan hiding behind the cross
اون ريش آبي را ريش ريش کنيد اون شيطانه که پشت صليب قايم شده

Prince Andrew began telling him the story of Bluebeard
شاهزاده آندره قصه پهلوان ریش آبی را برای او گفت

He's a " Bluebeard ".
اين يارو " ريش آبيه ريش آبي:

in the end the daughter kills bluebeard
آخرش دختر ، مرد ريش آبي را ميکشه

its horrible to love like romeo when you look like bluebeard
واقعا وحشتناكه كه مثل مجنون عاشق باشى اما قيافه ات مثل ابوالهول باشه