braising oor Persies

braising

werkwoord, naamwoord

Present participle of braise.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

آبپزكردن

آشپزی

naamwoord

تفتآبپزی

combination-cooking method that uses both moist and dry heats

كبابپزي

نيمجوشكردن

Soortgelyke frases

braise
(خوراکپزی - گوشت یا سبزی را) اول در روغن کمی سرخ کردن و سپس با کمی آب جوشاندن

voorbeelde

I had to start braising the beef and veal shanks for the tomato sauce.
من بايد گوشت گاو و ران گوساله رو براي سس گوجه فرنگي مي پختم

Did you observe, D'Artagnan, that three days running they have brought us braised mutton?
ملتفت نشدهاید که سه روز است که پشت سر هم به ما کباب گوشت گوسفند میدهند؟

5 And there were great and marvelous works wrought by the disciples of Jesus, insomuch that they did aheal the sick, and braise the dead, and cause the lame to walk, and the blind to receive their sight, and the deaf to hear; and all manner of cmiracles did they work among the children of men; and in nothing did they work miracles save it were in the name of Jesus.
۵ و کارهای بزرگ وشگفت انگیزی بدست پیروان عیسی انجام می شد، به اندازه ای که آنها بیماران را شفا می دادند، و مردگان را برمی خیزاندند، و سبب می شدند که لَنگان راه روند، و نابینایان دیدشان را بدست آورند، و ناشنوایان بشنوند؛ و همه گونه معجزه هایی آنها در میان فرزندان آدمی انجام دادند؛ و در هیچ چیزی آنها معجزه نمی کردند مگر بنام عیسی.

Braised cucumbers are a revelation.
سرخ کردن و جوشوندن خيار الهاميه!