chunk oor Persies

chunk

/ʧʌŋk/ werkwoord, naamwoord

A part of something that has been separated.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

قطعه

A big chunk of rock jutting out of the ground
قطعه بزرگی که از تخته سنگی درون زمین درآورده باشند.

شقه

Some of the bodies have chunks ripped out of them or limbs torn loose.
بعضی از جسدها را شقه کرده یا دست و پایشان را قطع کردهاند.

لخته

naamwoord

قلمبه · تنومند · قطره · انبوه · خاک · (در مورد گوشت و چوب و قند و غیره) تکه · بریده (اگر کوتاه و کلفت باشد) · حیوان گردن کلفت (به ویژه اسب) · ذره کوچک · سهم عمده · ضربه سنگین · قطعه ی بزرگ · مقدار قابل توجه

voorbeelde

Jell-O salad with little pear chunks.
سالاد ژله ای با تیکه های گلابی

Nonetheless, Cowan proposed that working memory has a capacity of about four chunks in young adults (and fewer in children and old adults).
با این حال، کوان پیشنهاد داد که حافظه کاری ظرفیت حدود چهار تکه در بزرگسالان جوان (و کمتر در کودکان و بزرگسالان مسن) دارد.

Next thing you know, Janet and Chrissy start tearing chunks out of my stomach.
چيز بعدي که ميدونم ، اينه که ژانت و کريزي شروع کردن به تيکه تيکه کردن معده ام.

It's actually a small chunk.
. اون واقعاً يک خسارت مهمه

Compare this to the chunk that came through the windshield.
اینو با تیکه ای که تو شیشه اومده تو مقایسه کن

He claimed that the information-processing capacity of young adults is around seven elements, which he called "chunks", regardless of whether the elements are digits, letters, words, or other units.
او ادعا کرد که ظرفیت پردازش اطلاعات بزرگسالان جوان در حدود هفت عنصر است که به نام "قطعات" نامیده میشود، صرفنظر از اینکه عناصر، رقم، حروف، کلمات یا سایر واحدها باشد.

Guy on four wants a slice of french apple and a chunk of cheddar.
يارو در چهر يه تکه سيب فرانسوي و يه تيکه بزرگ پنير مي خواد

A big chunk of rock jutting out of the ground
قطعه بزرگی که از تخته سنگی درون زمین درآورده باشند.

I started it three weeks ago and am eating it up in chunks.
سه هفته پیش شروع کردم و دارم بخش اعظمش را تمام میکنم.

They found a chunk of metal,
يه تيكه فلز پيدا كردن

One of the snakes digs its fangs into my bald skull and rips out a chunk of flesh.
یکی از مارها نیشهایش را به کلهی تاسم فرو میکند و مقدار قابل توجهی از گوشتم را میکند.

The ground around them is slippery with blood, littered with demon limbs, chunks of flesh, even a head or two.
زمین زیر پایشان با خون لغزنده شده است و تکههای انـدام، گوشـت و حتـی یـک یـا دو کلـه از شیاطین آنجا را در بر گرفته.

She tore off a chunk of lace.
تيکه خيلي بزرگش رو پاره کرد.

There was a frightful smashed up mess of bricks, plaster, chair legs, bits of a varnished dresser, rags of tablecloth, piles of broken plates, and chunks of a scullery sink. A jar of marmalade had rolled across the floor
تودهای از آجرهای خردشده، گچ، پایهی صندلی، تکههای تخته، تکه پارچههای رومیزی، تودهای بشقاب شکسته، تکههای ظرف شویی آشپزخانه، یک شیشه مارمالاد روی کف زمین میغلتید

So if a single atom can be in two different places at the same time, that chunk of metal can be in two different places, then why not you?
بنابر این اگر یک واحد اتم بتواند در یک زمان در دو مکان مختلف باشد، این قطعه فلز هم می تواند در دو مکان باشد، و چرا شما نباشید؟

We turn a corner and find three demons feasting on a dying man, tearing into his flesh, gulping down bloody chunks as if they were marshmallows.
از سر پیچی میگذریم و سه تا هیولا میبینیم که روی پیکر مردی افتادهاند و برای خود ضیافت گرفتهاند طوری او را تکه تکه میکنند و میبلعند که انگارش یرینی خامهای میخورند.

Another burning chunk of metal, this one better than seven feet across at its widest and shaped like a diamond, fell out of the sky, landed in the ditch twenty feet to his left, and the dry leaves on top of the wet moss were instantly ablaze.
تکه فنری که بیش از دو متر پهنا داشت و به شکل لوزی بود از آسمان، در گودال، در ۶ متری او فرود آمد و دریک آن برگهای خشکی را که روی خزههای خیس بودند، مشتعل کرد.

The first floor held nearly 10,000 pounds of garbage, and that included the better part of a Dodge Caravan, cut into chunks with a reciprocating saw.
طبقهی اولش تقریباً ۴٫۵ تن زباله داشت، و شامل بخشی بزرگ از ماشین کاروان دوج بود، که با یک اره برقی تکهتکه شده بود.

In addition, the components and features of each chunk must be bound together to prevent them from being mixed up.
علاوه بر این، اجزاء و ویژگی های هر تکه باید با یکدیگر مرتبط گردند تا مانع از مخلوط شدن آنها شوند.

Kojak bounced away and soon returned with a good chunk of dry wood.
کو جک خیزبرداشت و بزودی با تکه بزرگی چوب خشک بازگشت .

When he abruptly hurled the ice chunk at her, she flicked it away with a casual flutter of her fingers.
وقتی او ناگهان تکه یخ را به سمت او پرتاب کرد با یک حرکت سادهی انگشتش به آن ضربه زد.

He wont be given huge chunks of leave the way he was in the seminary
دیگر مثل آموزشکده مذهبی چندان مرخصی در کار نخواهد بود،

That means that every atom is in two different places at the same time, which in turn means the entire chunk of metal is in two different places.
بدین معنی که هر اتم هم زمان در دو مکان مختلف است، که این همهء این تکه فلز تعمیم می باید که در دو مکان مختلف باشند.

Hand me a chunk of toke and I will work the miracle.
یک تکه چوب به من بدهید تا معجزه کنم!

Segmenting principle: Deeper learning occurs when content is broken into small chunks.
اصل جدا سازی: یادگیری عمیق زمانی رخ میدهد که محتوا به تکههای کوچک شکسته شود.