corollary oor Persies

corollary

/kəˈrɒlərɪ/, /kɒˈrɒləri/, /ˈkɒrələri/, /ˈkɔɹəˌlɛɹi/ adjektief, naamwoord

Something given beyond what is actually due; something added or superfluous.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

فرع

naamwoord

proposition which follows easily

نتیجه

naamwoord

Now, the erring child is the corollary of the ignorant child.
مثل یک اسم شب رسمی بود و حال آنکه کودک سرگردان نتیجه مستقیم کودکان نادان است.

پیامد

or an email, and it seemed like there was a physical corollary to that.
یا یک ایمیل، و به نظر میاد یک پیامد فیزیکی برای آن وجود داشته باشد.

همرو · هوده · استنتاج · استنباط · برآمد · لازمه · (منطق - قضیه ای که از قضیه ی دیگری که قبلا اثبات شده است منتج شود) قضیه ی تبعی (یا فرعی) · نتیجه گیری · پیامد منطقی · گزاره ی پیامد

voorbeelde

and so were the resumption of trade, the opening of shops, and their corollary needs of markets and acceptable currency.
و جدا از اینها مسئله رونق بخشیدن مجدد به امور بازرگانی و باز شدنم ازهها و فراهم آوردن بازار برای تهیه اجناسموردنیاز و پول رایج و قابل قبول، همچنان باقی بود.

The second and third corollaries are explored most in the introductory and concluding episodes, and they represent the downside of an interconnected history.
نتایج دوم و سوم بیشتر در قسمتهای مقدماتی و پایانی مورد بررسی قرار میگیرند و بیانگر جنبه منفی یک تاریخچه بههمپیوسته میباشند.

The corollary of such a rule was perfect 'intelligence', so that we could plan in certainty.
با این تاکتیک و قاعده، یک سیستم اطلاعاتی کامل لازم بود تا بتوانیم همیشه با اعتماد نقشههای خود را طرح و عملی کنیم.

Sartre said a corollary of his atheism was that "if God does not exist, there is at least one being in whom existence precedes essence, a being who exists before he can be defined by any concept, and ... this being is man."
سارتر گفتهاست که نتیجه فرعی بیخدایی او این است که «اگر خدا وجود ندارد، حداقل یک موجود وجود دارد که در او وجود بر ماهیت مقدم است، موجودی که قبل از اینکه توسط هیچ مفهومی تعریف شود وجود دارد... این موجود انسان است.»

As a corollary of the Immerman–Szelepcsényi theorem, the logarithmic space hierarchy collapses to its first level.
به عنوان نتیجهای از قضیه Immerman–Szelepcsényi theorem، سلسله مراتب حافظه لگاریتهمی، به اولین سطح آن کاهش مییابد.

The partition of Poland is a theorem of which all present political outrages are the corollaries.
تقسیم لهستان مسئلهیی است که همه جنایات سیاسی نتیجه مستقیم آنند.

Lesson two, corollary five.
درس دو ، بند پنج

A corollary of this is that not all context-free languages can be recognized by an LL(k) parser.
به عنوان نتیجه میتوان گفت که همه زبانهای مستقل از متن LL(k) نیستند.

As a corollary, when the grid point separation is reduced, the upper limit for the time step also decreases.
در نتیجه، هنگامی که فاصله نقاط شبکه کاهش مییابد، حد بالایی برای گامهای زمانی نیز کم میشود.

Now, the erring child is the corollary of the ignorant child.
مثل یک اسم شب رسمی بود و حال آنکه کودک سرگردان نتیجه مستقیم کودکان نادان است.

A corollary of this proposition of course was, that any one who refused to receive the new gospel was personally responsible for keeping Jurgis from his heart's desire;
البته مفهوم ضمنی این پیشنهاد این بود که هر کس که از قبول انجیل جدید سرباز میزد، شخصا مسئول عدم تحقق آرزوهای قلبی یورگیس بود.

It is this corollary that is frequently used to prove that a language is not regular.
این همان نتیجهای است که اغلب استفاده میشود تا ثابت کند زبانی منظم نیست.

A corollary to this Law of Love is that you will only be truly successful and happy when you commit yourself wholeheartedly to doing what you most love to do.
نتیجه مـنطقی قـانون عشـق ایـن است کـه تـنها زمـانی در زندگی موفق و خوشبخت میشوید که با تمام وجود کاری را که دوست دارید، انجام بدهید.

And the corollary, of course, is that any further changes that could significantly change the substrate of thinking could have potentially enormous consequences.
و نتیجه آن، البته تغییرات بیشتری است که می توانند بطور عمده بستر اندیشه را تغییر داده و منجر به پیامد بالقوه ی عظیمی گردند.

Corollary is there's such a thing as not trusting enough.
که درکنارش يه چيزي هم هست به اسم به اندازه ي کافي اعتماد نکردن

A corollary to this Law of Love is that,
نتیجه مـنطقی قـانون عشـق ایـن است ،

and if you're going to be naked, well, there's some corollaries that flow from that.
و اگر کسی قصد برهنه شدن داشته باشه، خب، قطعا تبعاتی هم به دنبال داره.

Burke also explores three corollaries to his initial thesis.
برک همچنین سه نتیجه را در پایاننامه اولیه خود مورد بررسی قرار میدهد.

Another immediate corollary of the theorem is that if a language defines an infinite set of equivalence classes, it is not regular.
نتیجه مستقیم بعدی از این قضیه این است که اگر یک زبان یک مجموعهٔ نامتناهی از کلاسهای همارزی را تعریف کند منظم نیست.

And this is called a corollary discharge and it happens for every motion that your body does.
به این "تخلیهی (بار عصبی) تبعی" گفته میشه و برای هر حرکتی که بدن انجام میده اتفاق میافته.