developed country oor Persies

developed country

A nation possessing a relatively high degree of industrialization, infrastructure and other capital investment, sophisticated technology, widespread literacy and advanced living standards among its populations as a whole.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

کشورهای توسعهیافته

country with a developed industry and infrastructure

In other developed countries, the picture is similar.
آمار طلاق در دیگر کشورهای توسعهیافته نیز مشابه است.

Soortgelyke frases

least developed countries
ال.دي.سي · جهان سوم · كشورهاي كمتر توسعهيافته · كشورهاي كمترين توسعهنيافته · كشورهاي كمترين توسعهيافته · کشورهای در حال توسعه

developing countries
ال.دي.سي · جهان سوم · كشورهاي كمتر توسعهيافته · كشورهاي كمترين توسعهنيافته · كشورهاي كمترين توسعهيافته · کشورهای در حال توسعه

developing country
کشورهای در حال توسعه

developed countries
كشورهاي صنعتي · کشورهای توسعهیافته

ldc (least developed countries)
ال.دي.سي (كشورهاي كمترين توسعهيافته)

less developed countries
ال.دي.سي · جهان سوم · كشورهاي كمتر توسعهيافته · كشورهاي كمترين توسعهنيافته · كشورهاي كمترين توسعهيافته · کشورهای در حال توسعه

voorbeelde

Vaccines were promised to developing countries.
واکسنها به کشورهای در حال توسعه وعده داده شدند.

Home health care works in developed countries as well as in developing countries.
مراقبت خانگی در کشورهای توسعهیافته به خوبی کشورهای درحال توسعه کار میکند.

Initially, developing countries typically garnered loans through public routes like the World Bank.
در ابتدا، کشورهای در حال توسعه از طریق راههای عمومی مانند بانک جهانی وام به دست آوردند.

Money is not capital in most of the developing countries.
پول در بیشتر کشورهای در حال توسعه سرمایه نیست.

Developing nations tend to participate in peacekeeping more than developed countries.
کشورهای در حال توسعه بیش از کشورهای توسعه یافته متمایل به مشارکت در صلحبانی هستند.

This is 1950 -- those were the industrialized countries, those were developing countries.
این سال 1950 است و آنها کشورهای صنعتی شده هستند، و اینها کشورهای در حال توسعه هستند.

Or have these developing countries got smaller families and they live here?
یا اینکه این کشورهای در حال توسعه خانواده های کوچکتری یافتند و اینجا زندگی می کنند؟

The agency is dedicated to helping developing countries all around the world
در سراسر جهان تاسیس شده ست؛

What a fantastic opportunity for leaders and many young leaders to come, especially in the developing countries.
چه افتخار خارق العادهای برای مدیران امروزی و مدیران جوان فردایی که به ویژه در کشورهای در حال توسعه روی کار خواهند آمد.

In developing countries, diarrhea kills hundreds of thousands of children a year.
در کشورهاي در حال توسعه اسهال ، صدها هزار بچه رو در سال ميکشه

How the heck could they be [a] developing country?
چطور آخه اونها میتونن کشورهای "در حال توسعه" باشند؟

Capital flows can help developed countries achieve a better international diversification of their portfolios.
گردشهای سرمایه میتواند به کشورهای توسعه یافته در جهت کسب تنوع بینالمللی بهتر برای سهام خود کمک میکند.

He promoted participatory rural development in Pakistan and other developing countries, and widely advocated community participation in development.
او توسعه روستایی مشارکتی را در پاکستان و سایر کشورهای در حال توسعه ترویج داد و بهطور گستردهای از مشارکت جامعه در توسعه حمایت کرد.

So, you're not going to find them in rural areas of developing countries.
از اينرو، در مناطق روستائي كشورهاي در حال توسعه آنها را نميبينيد.

And this shows that the concept of developing countries is extremely doubtful.
و این امر نشان می دهد که مفهوم کشورهای در حال توسعه بسیار جای تردید دارد.

“One-third to over half of women surveyed [in developing countries] report being beaten by their partner.”
«طی سنجشی، از یکسوم تا حتی بیش از نیمی از زنان [در کشورهای در حال توسعه] بدست شریک زندگی خود مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.»

werent present in the developing countries
كه در كشورهاي در حال توسعه اين امر ممكن نبود

And the blue former developing countries are mixing up with the former industrialized western world.
وکشورهای در حال توسعه که قبلا آبی بودند با کشورهای غربی صنعتی قبلی مخلوط می شوند.

The developed countries also agreed that the liberal international economic system required governmental intervention.
کشورهای توسعه یافته بر این عقیده بودند که سیستم اقتصادی بینالمللی لیبرال نیاز به مداخله دولتها دارد.

The World Health Organization estimates that 12.9 percent of the population in developing countries is undernourished.
سازمان بهداشت جهانی تخمین زده است که ۱۲٫۹ درصد از جمعیت موجود در کشورهای در حال توسعه از سوء تغذیه رنج میبرند.

In developed countries, this disease occurs mostly in young adults.
در کشورهای توسعه یافته، این بیماری بیشتر در بزرگسالان یا جوان اتفاق میافتد.

Who would have thought that the ethanol biofuel miracle would come from a developing country in South America?
و کی فکرشو میکرد که معجزهی زیستسوختهای اتانول از یک کشور درحال توسعه در جنوب آمریکا شروع بشه؟

The CIA classifies Turkey as a developed country.
سازمان سیا ترکیه را در رده کشورهای توسعه یافته دستهبندی کردهاست.

This is a very complex challenge, and I believe developing countries could take the lead in this transition.
اين مسئله چالشى بسیار پیچیده است، و من معتقدم کشورهاى در حال توسعه میتوانند در این تحول پیشقدم باشند.

In developed countries, dairy farms typically consist of high producing dairy cows.
در کشورهای توسعهیافته گاوداریها بهطور معمول دارای گاوهای شیری با بازدهی تولیدی بالا میباشند.