dog training oor Persies

dog training

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

تربیت سگ

teach behaviours to dogs

voorbeelde

It's probably some kind of military dog training instructions so...
احتمالا دستورالعمل... چند نوع سگ نظاميه

Dogs trained in Europe are usually given commands in the country's native language.
سگهایی که در اروپا آموزش دیده اند معمولاً دستور ها را در زبان مادری کشور می دهند.

France dispatched a cargo plane filled with blankets, tents, clothing, and food, while Swiss authorities sent a rescue team with dogs trained in search-and-rescue.
فرانسه یک هواپیمای باری محتوی پتو، چادر، لباس، و غذا به ایران فرستاد و مقامات سوئیس نیز یک تیم نجات به همراه سگهای آموزشدیده برای جستجو و نجات به منطقه اعزام کردند.

There are a plethora of various non-combat jobs accessible to the deaf: intelligence, computer technology, map drawing, supply, military dog training -- the list goes on.
تعداد زیادی از کارهای غیررزمی مختلف برای افراد ناشنوا وجود دارد: در زمینههای اطلاعات، کامپیوتر، نقشه کشی، تجهیزات، آموزش سگ نظامی-- و این لیست ادامه دارد.

The German police selected the German Shepherd Dog as the ideal breed for police work and opened up the first dog training school in 1920 in Greenheide.
پلیس آلمان شپرد سگ آلمانی را بعنوان نژاد ایدهآل برای کار پلیس انتخاب کرد و اولین مدرسه آموزش سگ را در سال 1920 در Greenheide باز کرد.

It costs about 40,000 dollars to train a guide dog and train the recipient so that the guide dog can be an effective help to a blind person.
۴۰٫۰۰۰ دلار خرج برمی داره اگر بخواهید یک سگ و دریافت کنندهاش رو تربیت کنید تا این سگ کمکحال موثری برای فرد نابینا باشه.

he said that he was happy like a dog being trained to jump through a hoop
گفت احساس سگی را دارد که بالاخره فهمیده صاحبش از او انجام چه کاری را میخواهد،

They are very social dogs if trained properly.
سگهای سرابی تربیت پذیر و کاملاً مطیع صاحبان خود هستند.

This is contrary to the popular belief that Police Dogs are trained in a different language so that a suspect cannot command the dog against the officer.
این بر خلاف باور عمومی است که سگ های پلیس در یک زبان مختلف آموزش دیده اند تا یک مظنون بتواند سگ را در برابر افسر فرمان دهد.

The dogs were systematically trained in obedience to their officers and tracking and attacking criminals.
سگ ها به صورت سیستماتیک در مطابقت با افسران خود و ردیابی و حمله به جنایتکاران آموزش دیده اند.

this is for the trained dogs, a piece of cloth with the criminals odor on it
اين براي سگهاي تربيت شده هست يك تكه لباس كه بوي مجرم را ميدهد

We train dogs to fuck our prisoners.
ما سگها رو تعليم ميديم که زندانيامون رو بگان

That we degrade them with trained dogs.
که ما با سگهاي تعليم ديده بهشون خِفَت ميديم

I want to train dogs for a living.
گواهينامه اينکه بتونم به سگها آموزش بدم تا زندگي کنن

No dogs on the train.
سگ تو قطار ممنوعه ؟

You're my trained dog, boy.
تو سگ تعليمي من هستي پسر

Damien training dogs to attack people?
دیمین سگهایی تعلیم میده که به مردم حمله کنن ؟

Also, he was learning to drive dogs and to train dogs; while the puppies themselves were being broken in to the harness. Furthermore, the sled was of some service, for it carried nearly two hundred pounds of outfit and food.
در عوض، راندن سورتمه و اداره کردن سگان آن بــا خـود میتساه بود؛ علاوه بر آن این سورتمه کوچک خالی از فایده هم نبود زیرا مقداری از اثاث و آذوقه را حمل میکرد.

Dogs can only be trained for one or the other because the dog cannot communicate to the officer if it found explosives or narcotics.
سگ ها فقط می توانند برای یک یا دیگری آموزش ببینند زیرا سگ نمیتواند در صورت یافتن مواد منفجره یا مواد مخدر به افسر ارتباط برقرار کند.

training my dog
سگم را آموزش ميدهم

it would not be long before I should be training dogs to say that there were greater traitors in France than the Cardinal Mazarin!
عهد میکنم که دیگر سگها را چنان تربیت نکنم که بگویند بزرگترین دزدهای عالم مازارین است.

So they were training attack dogs?
پس اونا حمله کردنو به سگها آموزش ميدادن ؟

You really shouldn't bring a dog down to the dog beach until he's trained.
تا وقتي که آموزش نديده نبايد بياريش به ساحل.

Nobody trains a dog to salivate over some steak.
میگوییم غذا یک محرک غیرشرطی است، و ترشح بزاق را پاسخ غیرشرطی مینامیم.

You could train a dog to salivate just with the bell, just with the symbol.
شما میتوانید به یک سگ آموزش دهید که بزاق دهانش ترشح شود، فقط با یک زنگ، یک نماد.