dram oor Persies

dram

werkwoord, naamwoord

A unit of weight avoirdupois,

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

درام

naamwoord

unit of mass

You'll take a dram?
يک درام ميخورين ؟

جرعه

naamwoord

درم

naamwoord

درهم · ذره · کمی · (داروسازی) درم (معیار وزن برابر با 98/3 گرم) · رجوع شود به fluid dram · قدری مشروب · مشروب کم (الکلی) · مقدار کم (از هرچیز) · واحد وزن برابر با 77/1 گرم

DRAM

naamwoord

Dynamic random access memory.

Soortgelyke frases

fluid dram
واحد سنجش مایعات برابر با 8/1 اونس مایع

voorbeelde

A peasant called Dushkin, who keeps a dram shop facing the house,
شخصی روستایی بهنام دوشکین صاحب مشروبفروشی که روبهروی همان خانه است

Yes, even Dram, such an honest, capable fellow...
بله ، حتی درام، چنین مرد پاک و شایستهای ...

which was somewhere in thehouse, rang through the noise of the dram shop.
از قیلوقال قهوهخانه میگذشت و به گوش میرسید.

I don't drink no drams, Mr Tom.
ميدونيد که من اهل مشروب نيستم ، اقاي تام.

resisting as many invitations to take a morning dram
دعوتهای عدهای را که از او برای صرف صبحانه به عمل میآمد رد میکرد.

who would be rustics in a drawing room, and who think themselves gentlemen in the dram shop;
که اگر در یک سالن وارد شوند یک روستایی بشمار میآیند، اما در میخانه خود را از اشراف میشمارند؛

he had not that specific disease in which the suspension of the whole nervous energy on a chance or risk becomes as necessary as the dram to the drunkard;
بیماری خاصی که همه نیروی ذهن و اعصاب همچون میخوارهای که تشنه جرعهای شراب است به روی احتمال برد یا خطر باخت متمرکز میگردد

Adapteva's Epiphany parallel coprocessor features local-stores for each core, connected by a network on a chip, with DMA possible between them and off-chip links (possibly to DRAM).
پردازنده کمکی(coprocessor) موازی Adapteva's Epiphany برای هر هسته حافظههای محلی در نظر میگیرد، متصل شده توسط شبکه درون یک تراشه، با قابلیت DMA بین آنها و ارتباطات خارج از تراشه (احتمالاً به DRAM).

This increase is due to the time required to convert the parallel information read from the DRAM cell to the serial format used by the FB-DIMM controller, and back to a parallel form in the memory controller on the motherboard.
این افزایش بر اساس زمان موردنیاز برای تبدیل اطلاعات موازی خوانده شده از DRAM به فرمت سریال استفاده شده توسط کنترلر FB-DIMM و برگشتن به فرمت موازی در کنترلگر حافظهٔ روی مادربورد میباشد.

Join us tonight for a dram.
براي خوردن مشروب بهمون ملحق شين

I couldn't sleep, so I helped myself to a dram.
نتونستم بخوابم اومدم یه چیزی بخورم

In general, the term RAM refers solely to solid-state memory devices (either DRAM or SRAM), and more specifically the main memory in most computers.
در کل اصطلاح رم اشاره دارد به دستگاههای حافظه حالت جامد (چه DRAM یا SRAM) وبهطور خاص به حافظه اصلی بیشتر کامپیوترها گویند.

In May 2008 HP reported that its device reaches currently about one-tenth the speed of DRAM.
HP گزارش کردهاست که نسخه ممریستور آن در حال حاضر حدود یک دهم سرعت DRAM خواهد بود.

The mistress sent her maid for a small dram cup, which held about two gallons, and filled it with drink.
کدبانو دختری را که خدمتکارش بود فرستاد تا ساغری کوچک بیاورد و آن را که نه پیمانه گنجایش داشت پر از نوشابه کرد.

A whole dram?
يه شيشه کامل ؟

let me have a dram of poison
بذار يک پيک سم

Dual Channel memory controllers are memory controllers where the DRAM devices are separated on to two different buses to allow the memory controller(s) to access them in parallel.
کنترلگرهای دو کاناله، کنترلکنندههای حافظهای هستند که در آنها، دستگاههای DRAM به دو باس متفاوت تقسیم میشوند تا به کنترلگرهای حافظه اجازه بدهند تا به صورت موازی به آنها دسترسی داشته باشند.

The attack relies on the data remanence property of DRAM and SRAM to retrieve memory contents that remain readable in the seconds to minutes after power has been removed.
این حمله به مقدار پسماند دادههای DRAM و SRAM برای بازیابی محتوای حافظهای که به صورت قابل خواندن از چند ثانیه تا چند دقیقه پس از قطع منبع انرژی باقی میماند، بستگی دارد.

succeeded to it, and inherited that famous dram
جانشین آن شد و میخانه آن را هم به ارث برد.

There is an inherent trade-off between size and speed (given that a larger resource implies greater physical distances) but also a tradeoff between expensive, premium technologies (such as SRAM) vs cheaper, easily mass-produced commodities (such as DRAM or hard disks).
یک همبستگی ذاتی بین اندازه و سرعت وجود دارد (با توجه به این که یک منبع بزرگتر فضاهای فیزیکی بیشتری را فراهم میکند) اما همچنین یک تعادل بین تکنولوژیهای گرانقیمت (مانند SRAM) با کالاهای ارزان تری که به راحتی تولید انبوه میشوند (مانند DRAM یا سخت دیسکها)وجود دارد.

In the Rue Sainte Croix de la Bretonnerie, twenty young men, bearded and with long hair, entered a dram shop and emerged a moment later, carrying a horizontal tricolored flag covered with crape, and having at their head three men armed, one with a sword, one with a gun, and the third with a pike.
در کوچه سن کروا دلابرتونری یک دسته بیست نفری از جوانان که موی سر و ریششان بلند بود، بدرون یک قهوهخانه میرفتند، اندکی بعد، بیرون میآمدند، با یک پرچم سه رنگ افقی، پوشیده شده بیک پارچه حریر و در رأسشان سه مرد مسلح یکی با شمشیر، دیگری با تفنگ و سومین با یک نیزه.

At that point there is a great block of buildings, entirely let out in dram shops and eating houses;
در اینجا بنای بزرگیوجودداشت که تمام قسمتهای آن را میخانه و اغذیهفروشی و مشروبفورشی اشغال کرده بود

You'll take a dram?
يک درام ميخورين ؟

A peasant called Dushkin, who keeps a dram shop facing the house, brought to the police office a jeweller's case containing some gold ear rings, and told a long rigamarole.
شخصی روستایی به نام دوش کین صاحب مشروبفروشی که روبهروی همان خانه است وارد ادارة پلیس میشود و قوطی جواهری با گوشوارههای طلا همراه میآورد و داستان بالابلندی عرضه میدارد که:

Dram da da dam, dam dam...
صدای درام داد، دام، دام، دام