epitome oor Persies

epitome

/ɪˈpɪt.ə.mi/ naamwoord

(of a class of items) The embodiment or encapsulation of.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خلاصه

naamwoord

embodiment or encapsulation of

you are the epitome of all human knowledge
من شما را خلاصه تمام شناساییهای بشری دیده

نمونه

naamwoord

This Wesen sounds like the epitome of an identity crisis.
، بنظر مياد اين وسن نمونه ي بارز بحران هويتي باشه

مظهر

naamwoord

The epitome of sadness.
مظهر غم و غصه.

تجلی · مختصر · (خلاصه ی رئوس مطالب کتاب یا مقاله و غیره) چکیده · اصل ماده · شکل اولیه · نمونه اصلی · پیش گونه

Soortgelyke frases

epitomize
(epitomise هم می نویسند) · تجسم کردن · تجلی چیزی بودن · خلاصه کردن · متجلی کردن · مظهر چیزی بودن · نمونه بودن · نمونه دادن · نمونه ی چیزی بودن

voorbeelde

Also, because for the moment she was before him so downcast and wistful, epitomizing really all the lure of the old relationship
چون چهره حسرت بار و افسرده ربرتا او را به یاد جذبهای که زمانی این رابطه برایش در برداشت میانداخت،

the thin lips were like a bugle, from which rang the crash and tumult of cosmic strife, phrases that sounded clear as silver, that were luminous as starry spaces, that epitomized the final word of science and yet said something more
با لبهای نازکش همچون شیپوری بودند که صدای برخوردها و همهمههای آسمانی را به گوش میرساندند و عباراتی چنان نقرهگون ادا میکردند که گویی بسان پهنههای پر ستارهی آسمان میدرخشند و چکیدهی آخرین کلام را اعلام میکنند نه کاری بیش از این میکردند

So if 99.9 percent of the science on climate is empirical, scientific evidence, but it's competing almost equally with a handful of deniers, that is not the truth; that is the epitome of fake news.
بنابراین اگر ۹۹٫۹ درصد از علم در مورد آب و هوا تجربی و بر مبنای شواعد علمیست ولی تقریباً به همان میزان هم با جمعی از انکارکنندگان در رقابت است این حقیقت نیست؛ این نمونهی اخبار جعلیست.

Durga, the epitome of creative feminine energy, or shakti.
دورگا، مظهر نیروی زنانه ی خلاق، یا شاکتی.

In the clear, terse, and powerful ending of the book of Ecclesiastes, King Solomon’s words epitomize a host of divine laws: “The conclusion of the matter, everything having been heard, is: Fear the true God and keep his commandments.
سلیمان پادشاه در نتیجهگیری واضح، کوتاه، و قاطع خود در پایان کتاب جامعه چکیدهٔ بخش بزرگی از قوانین الٰهی را اینچنین به قلم آورده است: «ختم تمام امر را بشنویم.

CA: I want to hear more on this, because the very words "global governance" are almost the epitome of evil in the mindset of a lot of people on the alt-right right now.
کریس اندرسن: دوست دارم در این مورد بیشتر بدانم، چون عبارت «حکومت جهانی» تقریبا معادل تجسم شیطان در ذهنیت خیلی از آدمهای راست افراطی الان است.

He became the epitome of the tragic artist, creating a posthumous legend almost as well known as that of Vincent van Gogh.
او تبدیل به نمونه کاملی از یک هنرمند تراژیک شده بود، افسانه او پس از مرگ تقریباً به اندازه زندگی ونسان ون گوگ (Vincent van Gogh) معروف شد.

Because Smerdyakov is a man of the most abject character and a coward. He's not a coward, he's the epitome of all the cowardice in the world walking on two legs.
اسمردیاکف مردی پست و سست عنصر است او حتی از یک سست عنصر بدتر و آمیزهای از همهٔ دنائتهای بشری است که دو پا دارد.

And Agnes, for me, epitomizes what a vagina warrior is.
اگنس برای من تجسم یک مبارز واژن است.

You were the epitome of class, you were everything I ever wanted to be as an actress.
نماد کلاس بودي ، همه ي چيزي بودي که هميشه ميخواستم به عنوان يک بازيگر باشم

The very knitted woolen petticoat that she wears beneath a skirt made of an old gown, with the wadding protruding through the rents in the material, is a sort of epitome of the sitting room, the dining room, and the little garden; it discovers the cook, it foreshadows the lodgers
دامن زیر او از نخ پشم بافته شده و از زیر دامنروئی که از پارچه یک لباس کهنه دوخته شده پیداست. کرک نخ دامن پشمی از شکافهای دامنروئی بیرون میآید و نمونه و خلاصهایست از وضع سالن و ناهار خروری و با چه. دیدن همین کرک نخ شخص را به یاد آشپزخانه این پانسیون میاندازد و از وضع پانسیون رهای اینجا حکایتمیکند.

Clement Greenberg proclaimed abstract expressionism and Jackson Pollock in particular as the epitome of aesthetic value.
کلمنت گرینبرگ اکسپرسیونیسم انتزاعی و جکسون پولاک را بهطور خاص به عنوان مظهر ارزش زیباییشناختی اعلام کرد.

The logical paradigm was epitomized by uniform proof procedure resolution theorem provers .
رویکرد منطقی نیز به روش اثبات یکنواخت حل قضیه resolution theorem provers پیاده شد.

The film attracted the attention of Hitler, who believed she epitomized the perfect German female.
این فیلم مورد توجه آدولف هیتلر قرار گرفت چراکه او اعتقاد داشت این فیلم، زن کامل آلمانی را به تصویر کشیدهاست.

Inland of them stood Aleppo, a town of two hundred thousand people, an epitome of all Turkey's races and religions.
کمی به طرف داخل سرزمین سوریه، شهر حلب با دویست هزار نفر جمعیت قرار داشت که تمام ساکنین آن از انواع نژادها و فرق مذهبی بودند.

18 The message that we bear emanates from Jehovah, who is the very epitome of dignity and holiness.
۱۸ پیامی که ما به انسانها میرسانیم از یَهُوَه سرچشمه میگیرد؛ خدایی که مظهر عزّت و قدّوسیت است.

(Luke 1:78) He is the very epitome of love.
( لوقا ۱:۷۸) او مظهر محبت است.

Our time on the island had been the epitome of my human life.
زمان ما در جزیره خلاصهای از زندگی انسانیام بود.

The epitome of sadness.
مظهر غم و غصه.

How would you epitomize what is recorded at Habakkuk 1:13-17?
آنچه را در حبقوق ۱:۱۳-۱۷ آمده است به طور خلاصه شرح بده؟

Trees epitomize stasis.
درختان تجسمبخش سكون هستند.

you are the epitome of all human knowledge
من شما را خلاصه تمام شناساییهای بشری دیده

She epitomizes that optimism where anything is possible."
او این خوش بینی را در جایی که امکان دارد، نشان می دهد."

The terror is incomprehensible to most of us, because blindness is thought to epitomize ignorance and unawareness, hapless exposure to the ravages of the dark unknown.
وحشت غیرقابل درکی در وجود همه ماست، زیرا تصور میشود که نابینایی تجسمی از جهل و ناآگاهی است، قرار گرفتن در معرض بیچارهگی به سوی نابسامانیهای ناشی از تاریکی ناشناخته است.

now approached, his manner the epitome almost of a self ingratiating and somewhat affectionate and wistful dog of high breeding and fine temperament.
ولی با رفتار مهرطلبانه سگ نژاد و ترتیبشدهای که تشنه محبت باشد به سوندرا نزدیک شد.