expense oor Persies

expense

werkwoord, naamwoord

A spending or consuming. Often specifically an act of disbursing or spending funds.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خرج

naamwoord

With my expenses and my alimony, a prisoner gets more pay than me.
با اين خرج و برج و نفقه اي که بايد بدم زنداني بشم خرجم خيلي کمتره.

هزینه

naamwoord

Farmers pay us little by little over time, covering most of our expenses.
کشاورزان در طول زمان، کم کم اکثر هزینه ها را پرداخت می کنند.

برآمد

naamwoord

use or service to be provided to achieve a certain benefit

مخارج · صرف · پرداخت · مصرف · اجرت · مبلغ · گسارش · فدیه · (جمع) مخارج · (در فهرست مخارج) وارد کردن · (مهجور) مصرف · به حساب گذاشتن · به عنوان هزینه ذکر کردن · مایه ی خرج · موجب هزینه · هدر دادن · هزینه ها (به ویژه هزینه های مربوط به امور بازرگانی یا اداری یا ملکی)

Soortgelyke frases

Fixed Charge; Fixed Cost; Fixed Expense
هزینه ثابت

capitalized expense
هزینه سرمایه ای شده- هزینه دارایی شده

personal expenses
یصخش هنيزه

current expense
هزینه جاری

living expenses
یگدنز یاه هنیزه

formation expenses
هزینه های تاسیس

Expenditure; Out Go; Expense; Charge; Command
مخارج

administrative and financial expenses
هزینههای اداری و مالی

household expenses
یگناخ یاهجرخ

voorbeelde

the officers were represented as mischievous creatures, who, outside their automatic duties, were only idle and spent their time in drinking, gambling, getting into debt, living on their families, slandering one another, and from top to bottom of the hierarchy they abused their authority at the expense of their inferiors.
در این داستانها افسران به صورت افراد بدکاری تصویر میشدند که گذشته از شغل خود که از آنها آدمکهای ماشینی درست میکرد، جز بیکارگی، میخواری، قمار، قرض بالا آوردن، به طفیل زنان زندگی کردن، از یکدیگر بد گفتن، و از بالا تا پایین سلسلهمراتبی نظامی از قدرت خود نسبت به زیردستان سوءاستفاده کردن هنری نداشتند.

but itd be a very expensive picture
ولي فيلم گرونيه

The money flew, and was swallowed up by a thousand new expenses, which seemed at once to be habitual and indispensable.
پول در دستشان قرار نمیگرفت، و به راه هزینههای تازهای میرفت که پس از آن یکباره عادی و ناگزیر به نظر میرسید.

Later, in 2004, the same creators produced Steamboy, which took over as the most expensive anime film.
بعد در سال ۲۰۰۴ همان سازندگان تولید Steamboyکه در زمان بیش به عنوان گرانقیمتترین فیلم انیمیشن.

A minority, such as Randy O'Toole of the Libertarian Cato Institute, counter that raising densities results in more expensive real estate, greater road congestion and more localized air pollution.
یک اقلیت، مانند رندی اُ تول از مؤسسه کتو، بیان میکند که افزایش تراکم باعث افزایش قیمت ملکها، ازدحام بیشتر خیابانها و آلودگی هوای منطقهای بیشتر میشود.

Though Lasso 5 still spoke to a FileMaker database (but not to a FileMaker Server), FileMaker as a data source remained relatively slow compared to an SQL engine, and was prohibitively more expensive.
اگر چه Lasso 5 هنوز از پایگاه داده FileMaker استفاده میکرد (اما نه از سرور آن)، FileMaker به عنوان یک منبع داده نسبتاً کند در مقایسه با یک موتور SQL باقی ماند که به طرز غیرقابل قبولی گرانتر بود.

eliminating unnecessary expenses
پرهیز از هزینههای غیرضروری

The "least expensive" MSUs will be added (with increased MSUs) or removed (with decreased MSUs).
فروشندگان عمدتاً هزینه اندکی برای فضایی که اشغال میکنند یا برای حمل کالاهایشان به محل میپردازند.

That's how we were able to afford big, expensive toys.
که به ما ميگف چطوري و چگونه عمل کنيم

Say no more, we have enough expenses as it is.
بيشتر نگو, ما به اندازه کافي هزينه داريم

Allows omission of the expensive loading and re-loading of the control register in languages such as C where float-to-int conversion requires truncate behaviour by standard.
این کار اجازه میدهد تا بارگیری و بارگذاری مجدد پر هزینه ثبات کنترل در زبانهایی مانند C را در حالتهایی که تبدیل اعداد اعشاری به اعداد صحیح به کوتاه کردن نیاز دارد با نادیده گرفتن به صورت استاندارد برطرف کند.

naturally there will be a few incidental expenses
خوب عملا یه هزینه های جزئی دیگه هم هست

In that respect he was a striking contrast to his elder brother Ivan, who struggled with poverty for his first two years in the university, maintained himself by his own efforts, and had from childhood been bitterly conscious of living at the expense of his benefactor.
و از این حثی درست نقطه مخالف برادرش ایوان پتروویچ بود زیرا ایوان طی دو سال اول تحصیل در دانشگاه از فقر رنج فراوان برده و با کار خود زندگشی را تأمین میکرد و از دوران کودکی از اینکه نان دیگری را میخورد سخت متأثر بود.

Amazingly, not only do they go unpaid for their work but they also gladly cover their own expenses.
جالب اینجاست که آنان برای این فعالیت پولی دریافت نمیکنند و حتی با میل و رغبت هزینههای آن را خود متقبل میشوند.

Local law enforcement chalked it up to townie kids... having fun at the church's expense.
مقامات محليِ اجرايِ قانون تصويب كردن... كه كودكان شهري با هزينه كليسا تفريح كنن

It's kind of expensive for a studio.
خب ، اين يکي يکم گرونه

The ISS is the most expensive house ever built.
آی.اس.اس گرون ترین خونه ایه که تاحالا ساخته شده.

It is too expensive for humanity.
برای انسانیت خیلی گرونه.

in such a crisis, the prices of expensive merchandise like silk
در اين بحران ،قيمت زياد كالا شبيه ابريشم

Never did he aggrandize himself at the expense of others or by putting them down.
او هرگز خود را با سوءاستفاده از مردم و با تحقیر کردن آنها بزرگ جلوه نداد.

About the feasibility of widespread utilisation of LEED certifications, he said that it is very expensive and the Bangladesh is in the process of developing a green building rating system in the regional context.
در رابطه با امکان، او اظهار کرد که بسیار گرانقیمت میباشد و بنگلادش LEED پذیری استفادهٔ گسترده از گواهیهای در فرایند توسعهٔ یک سیستم نرخ گذاری ساخت و ساز سبز در مفاد منطقهای میباشد.

We can increase it a bit at the expense of rainforests, but there's a limitation very soon.
ما میتونیم به قیمت استفاده از جنگلهای بارانی کمی اون رو افزایش بدیم، ولی باز هم محدودیت داریم. ما میتونیم به قیمت استفاده از جنگلهای بارانی کمی اون رو افزایش بدیم، ولی باز هم محدودیت داریم. ما میتونیم به قیمت استفاده از جنگلهای بارانی کمی اون رو افزایش بدیم، ولی باز هم محدودیت داریم.

I want a go, but Daisy thinks it's too expensive.
ميخوام امتحان کنم ، اما " ديزي " فکر ميکنه که خيلي گرونه.

Silicon chip technology and parts were much more expensive than today.
تکنولوژی تراشههای سیلیکون بسیار گرانقیمت تر از امروزه بودهاست.

Does he arrive here planning to make a name for himself at my expense?
اومده اینجا تا با مسخرگی من ، برای خودش شهرت ایجاد کنه ؟