fork lifts oor Persies

fork lifts

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

بالابرهای چنگكي

بالابرها

بالابرهای سطلي

voorbeelde

Michael was fork-lifted onto a stretcher for transporting killer whales.
مايکل با دستگاه هاي مخصوص حمل وال به اين ور و اونور منتقل ميشه.

ten or a dozen of those enormous knives and forks were lifted up together
برآنها ده دوازده تا از این کاردها و چنگالها روی هم چیده بودند.

She hardly has the energy to lift a fork to her mouth.
حتي اين انرژي رو نداره که يه چنگال رو برسونه به دهنش.

By adding more forks more products can be lifted at the same time.
بسته به هندسه شکل همزمان میتواند به تولید چندین محصول بهطور همزمان بینجامد.

A single mouthful of food should be lifted on the fork and you should not chew or bite food from the fork.
باید یک لقمه را با چنگال بلند کرد و نباید غذا را از چنگال بجوید یا گاز بزنید.

or caught a snake that crossed his path, and lifting it on the scythe as though on a fork showed it to Levin and threw it away.
یا ماری را که بر سر راهش بود میگرفت، با داس بلندش میکرد، گویی با چنگال، آن را به لهوین نشان میداد و به دورش میانداخت.

then he looked at a quail's nest, from which the bird flew just under the scythe, or caught a snake that crossed his path, and lifting it on the scythe as though on a fork showed it to Levin and threw it away.
زمانی لانهی کرکی را وارسی میکرد و پرندهی ماده درست از زیر داس پر میکشید، یا ماری را که بر سر راهش بود میگرفت، با داس بلندش میکرد، گویی با چنگال، آن را به لهوین نشان میداد و به دورش میانداخت.

In these regions, it is poured onto the snow, then lifted either with a small wooden stick, such as a popsicle stick, or a metal dinner fork.
در این مناطق، شیره افرا بر روی برف ریخته میشود و سپس با یک قاشق چوبی کوچک مانند چوب پاپ کیک یا یک چنگال شام فلزی برداشته میشود.