hair iron oor Persies

hair iron

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

اتوی مو

voorbeelde

His hair was iron grey
موهایش خاکستری رنگ بود

a fine, portly, middle aged gentleman with iron gray hair
یک مرد کامل محترم موقر

stood a stout, sober, smooth shaven man of fifty whose bespectacled eyes and iron gray hair
در یکی از داروخانهها کامل مرد پنجاه ساله موقر و تنومندی ایستاده بود که ریش تازه تراشیده، عینک پنسی، و موهای فلفل نمکیاش

their sides bruised with the hair shirt and their iron
پهلوهاشان از فشار کمربند ریاضت و از تازیانههای آهنین مجروح،

to send up mild white vapours among mild white hairs, not among torn iron grey locks like mine.
تا بخار ملایم سفید را میان موهای سفید آسوده بفرستد نه میان موهای خاکستری آهنی مثل موهای من.

His short iron gray hair was worn bangs fashion, a bit of rural vanity.
از روی ذوق روستائیوارش مو ای فلفل نمکی خود را کوتاه کرده و به روی پیشانی شانه زده بود.

the set of his iron gray hair and his deep eye sockets made him resemble the portrait of Locke.
موهای سفید و چشمان گود نشستهاش او را به لاک شبیه میساخت.

The count was a distinguished looking man in his fifties, with iron gray hair and the disciplined body of an athlete.
کنت مرد متشخص و محترم پنجاه و چند سالهای با موهای فلفل نمکی و اندام متناسب یک ورزشکار بود

Well, when someone falls asleep with a curling iron in their hair, it becomes necessary to insert yourself in their business.
خب ، وقتي يکي با يه وسيله فر مو ميخوابه لازم ميشه که خودت رو تو کارشون وارد کني

The firstdisplayed the portrait of a young man with a pure brow, an iron jaw,silk socks, and hair like patent leather.
آگهی اول تصویر جوانی بود با پیشانی صاف و آرواره آهنین و جوراب ابریشمین و موهای شبیه چرم ورنی.

Other deficiencies like biotin and iron make it possible for loss of hair as well.
کمبودهای دیگر مانند بیوتین و آهن نیز ممکن است باعث از دست دادن مو شود.

Shannon took in the keen, darting eyes, the iron gray hair cropped short beneath the kepi, the parachutist's wings pinned above the five rows of campaign ribbons, and the sight of Semmler leaping to ramrod attention, chin up, five fingers pointing straight down what had once been the seams of his combat trousers.
شانون متوجه نگاه تیز و نافذ، موهای خاکستری آهنی رنگ که خیلی کوتاه در زیر بره اصلاح شده بود، علامت بال چتربازان که در بالای پنج ردیف نوار مدالهای جنگی سنجاق شده بود، گردید و منظر سملر که از جا پریده مثل چوب خشک به حالت خبردار ایستاد چانه بالا، پنج انگشت روی به پائین روی درز شلوار.

alive till I came, I'd grind his skull under the iron heel of my boot into as many grains as there are hairs upon his head.'
در صورتی که موقع ورود من هنوز زنده باشد من گردن او را زیر پاشنه آهنین خودم خرد خواهم کرد و او را بمانند موهای سرش ریزریز مینمایم.

Both were tall and dark haired, Demetri hard and lean as the blade of a sword, Felix hulking and menacing as an iron spiked cudgel.
هر دو بلند و مو مشکی، دیمیتری مانند تیغهی شمشیر سخت و لاغر و فیل کس مانند چماق میخ داری درشت و تهدید آمیز بود.

Around 350 Indonesian maids rallied in Hong Kong on Sunday in support of a fellow domestic helper, Kartika Puspitasari, who was allegedly beaten with a chain and a shoe, scalded with a hot iron, tied to a chair, had her hair chopped off and was forced to wear a diaper and children’s clothes by her employers between 2010-2012.
قریب به 350 خدمتکار اندونزیایی، روز شنبه در هنگکنگ برای حمایت از یکی از همکارانشان دست به تظاهرات زدند. کارتیکا پاسپیتاساری، که توسط کارفرمایانش از سال 2010 تا 2012 با زنجیر و کفش مورد ضربشتم قرار گرفته بود، با اتوی داغ سوزانده شده بود، به صندلی بسته شده بود، موهایش را بریده بودند و به زور مجبورش کرده بودند لباس و پوشک بچه بپوشد.

As he passed the laundry in his street, as usual, he glanced into the shop, and saw the little red haired girl, with her dull complexion flushed with the heat, and she was ironing with her thin arms bare to the shoulder and her bodice open at the neck:
هنگامی که از مقابل رختشوئی کوچهاش میگذشت، به عادت همیشگی نگاهی به داخل دکان افکند و دخترک سرخمویآنجا را با آن چهرهءتار که از گرما گلرنگ شده بود دید که اطو میکشید، و بازوانلاغرش تا سر شانه برهنه و گریبانش باز بود؛ دخترک چشم دریده

Called by Chinese media as the "Iron Lady of China", Wu was regarded as a firm and direct woman who, unlike her mostly male colleagues, chose not to dye her graying hair black.
وو توسط رسانههای چینی به عنوان «بانوی آهنین چین» نامگذاری شده و بر خلاف همکارانش مردش به عنوان زنی مستقل و مستحکم بهشمار میرفت.

From the cast iron founda tion of his body rose a firm brick red neck on which his small, gracefully set head looked strange, with its effeminately soft cheeks, small obstinate mouth and dark eyes under the golden slab of curly hair.
گردنی ستبر و آجری رنگ بر پشت آهنینش نهاده بود و سرش روی چنین گردنی عجیب مینمود: ، سری کوچک و قشنگ با گونههای مات همچون رخسار زنان، دهانی کوچک و با اراده و چشمانی تیره رنگ زیر تودهٔ زرین موهای مجعد.