helmet oor Persies

helmet

/ˈhelmɪt/ naamwoord

A protective head covering.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خود

naamwoord

protective head covering

Forged after Hercules'very own helmet, when he defeated the demon geryon.
از کلاه خود هرکول ساخته شده وقتی که شیطان گروئون رو شکست داد.

کلاه ایمنی

protective head covering

The only mystery in life is why the kamikaze pilots wore helmets.
تنها راز زندگی این است که چرا خلبانان کامی کازه، کلاه ایمنی می پوشیدند.

کلاه ایمنی ورزشی

naamwoord

protective head covering

کلاه کاسکت · کلاهخود · خودسانه · سرپاس · (در اصل) زره سر · (ورزش) کلاه فوتبال آمریکایی · خوددار کردن · دارای کلاه ایمنی کردن · رجوع شود به hard hat · كلاه خود · هر چیز خود مانند (جام یا کاسه ی برخی گل ها) · چهره پوش (در شمشیربازی) · کلاه آتش نشانی · کلاه ایمنی (کارگران و موتورسیکلت سواران و غیره) · کلاه خود · کلاه غواصی

Soortgelyke frases

Helmet Vanga
وانگای کلاهخودی

bicycle helmet
کلاه ایمنی دوچرخه

Northern Helmeted Curassow
کاکلفری کلاهپوش

batting helmet
(بیس بال) کلاه ایمنی چوگانزن ها

pith helmet
کلاه پنبهای

helmeted
خوددار · خودپوش · دارای قسمتی که مانندخودباشد

helmeted guineafowl
مرغ شاخدار کلاهپوش

crash helmet
خود · کاسکت · کلاه ایمنی (که موتورسیکلت سواران و رانندگان اتومبیل در مسابقات و غیره سر می گذارند) · کلاه خود ایمنی

combat helmet
کلاهخود

voorbeelde

Did he take his helmet off?
اون کلاه ايمنيش رو درآورد ؟

nursing at home in lonely pride, the memory of their absent conquering Earls, the golden helmeted suns!
که مخمل جواهر نشان در بر کرده با خاطره امیران فاتح غایب و پسران خود طلایی خویش در غرور بی کسی خانه دل خوشند!

Often made of metal and fitted over a cap of felt or leather, the helmet ensured that most blows directed at the head would glance off with little harm done.
قسمت خارجی کلاهخود اغلب از فلز و پوشش داخلی آن از نمد یا چرم ساخته میشد. این کلاه جنگی تیرهایی را که به سر سرباز پرتاب میشد، منحرف میساخت و به این ترتیب تا حد زیادی از شخص محافظت میکرد.

he called aloud to Sancho to come and bring him his helmet.
به صدای بلند سانکو را طلبید تا کلاه خودش را بیاورد.

The minute you put on a helmet, you were a star.
دقيقه اي که کلاه ودتو پوشيدي يه ستاره بودي

What isn't protected by a specialized helmet can affect the brain's chemistry.
اگه با یه کلاه مخصوص محافظت نشه میتونه بر عملکرد شیمیایی مغز اثر کنه

A report on the promotion of walking and cycling (Hydén, et al., 1999) discussed safety clothing and equipment and stated that "there is no doubt that both pedestrian reflectors and bicycle helmets are reducing the injury risk of their users quite considerably."
یک گزارش در مورد بهبود دوچرخه سواری و پیادهروی (هیدن و همکاران، ۱۹99) که ایمنی لباس پوشیدن و تجهیزات را مورد بررسی قرار میدهد اینگونه شروع میکند «شکی وجود ندارد که شب رنگهای عابرین و کلاه ایمنی دوچرخه سواران خطر آسیب را در آنها به میزان قابل توجهی کاهش میدهد.»

My helmet.
کلاهم ، کلاهم.

You don't need an Iron Man helmet.
تو هم کلاه " ايرون من " رو لازم نداري.

Her red hair, coiffed like a helmet, glittered in the sunlight I could see bits of her scalp where the hair had thinned.
موهای قرمزش را میزان پیلی کرده بود که در آفتاب میدرخشید قسمتهایی از کاسه سرش را آنجا که موها کمپشت بود میدیدم.

“Have on . . . as a helmet the hope of salvation.” —1 THESSALONIANS 5:8.
«خودِ امید نجات را بپوشیم.» — ۱تَسّالونیکیان ۵:۸.

put her in shoulder pads and a helmet, and knock her brains out
ببندش به گاري و مخش را بزن

Then he could see Harold's helmeted head turning right and left looking for him
بعد سرمجهز به کلاه ایمنی هارولد را دید که بدنبال او به چپ وراست میچرخید

Yeah, but how can you tell that he's - that he's grinning with his - when he has his helmet on?
اره ، ولی چطور میگی همیشه پوزخند میزنه

AII we got left is our helmets.
فقط کلاه واسمون مونده

It would be easier for other people to wear the helmet and record their eyes.
بنابراین این دستگاه را به کمک کلاه ایمنی دوچرخه سواری ساختم تعدادی لامپ و تلویزیون آسان ترین راه برای مردم این است تا کلاه ایمنی بپوشند و چشم هایشان را ضبط کنند.

Never leave cover to retrieve your helmet!
هيچ وقت براي آوردن کلاهت از سنگر نرو بيرون!

there comes towards us one who wears on his head the helmet of Mambrino, concerning which I took the oath thou rememberest
اینک مردی را میبینم که به سوی ما پیش میآید و کلاه خود مام برن را که من برای بدست آوردن آن قسم خوردهام، تو لابد فراموش نکردهای، بر سر دارد.

A helmet protected the soldier’s head and brain —the seat of intellect.
کلاهخود از سر و در واقع از مغز که مرکز تفکّر و هوش میباشد محافظت میکند.

Getting the neural helmet!
میرم کلاه عصبی رو بیارم.

l just lost my helmet.
ـ من کلاهم رو گم کردم.

Take off the goddamn helmet!
کلاه خود وامونده رو بردار!

The Grand Duchess positively wanted to show the new helmet to the ambassador. They see our friend standing there.
گراندوشس میخواهد حتماً یکی از این کلاهها را به سفیر نشان بدهد و قهرمان ما را میبیند که آن جا ایستاده است.

the pack saddle remained a caparison till the day of judgment, and the basin a helmet and the inn a castle in Don Quixote's imagination.
لیکن در مغز مخ بط دنکیشوت تا روز قیامت پالان خر همچنان زین اسب و لگن سلمانی کلاه خود و کاروانسرا قلعه باقی ماند.

She was working against time The play was now a fortnight distant, and there was such a multitude of things yet to be made helmets, doublets, swords, jackboots those miserable jackboots had been haunting her like a nightmare for days past , scabbards, ruffles, wigs, spurs, scenery that her heart sank when she thought of them.
در واقع او با زمان میجنگید زیرا اگرچه دو هفته به موعد شروع نمایشنامه مانده بود اما چیزهائی که میبایست برای روز اجرا آماده باشد آنقدر زیاد بودند که هرگاه به آنها فکر میکرد قلبش فرو میریخت، مثل کلاه خود، لباس، شمشیر، چکمه که این چکمههای لعنتی طی روزهای اخیر مثل یک کابوس او را میآزرد کلاهگیس و صدها چیز دیگر