invested in oor Persies

invested in

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

پوشیده، ملبس به، در لباس

voorbeelde

This was the first outside investment in Facebook.
این مورد اولین سرمایهگذاری خارجی در فیسبوک به حساب میآید.

I need to make sure you're investing in yourself.
من بايد مطمئن بشم که خودت هم روي خودت سرمايه گذاري ميکني.

Advertising works —otherwise, no one would invest in it.
تبلیغات بسیار مؤثرند، چون که با قدرت تمام روی فکر و رفتار مردم تأثیر میگذارند.

One: if you want to solve the world's biggest problems, invest in women and girls.
یک: اگر شما خواهان حلِّ بزرگترین مشکلات جهان هستید، بر روی زنان و دختران سرمایهگذاری کنید.

Technological advancements are invested in over time, and will require the expense of monarch points.
پیشرفتهای فناوری در طول زمان سرمایهگذاری میشود و هزینه نقاط پادشاهی را به همراه خواهد داشت.

He invested in real estate and businesses and gold.
او در املاک و مستغلات و تجارت و استخراج طلا هم سرمایه گذاری کرد

But in recent years, Japan has been making its largest foreign investments in China.
اما در سالهای اخیر، ژاپن بیشترین سرمایهگذاری خارجی را در چین انجام داده است.

We will need to invest in the new technologies.
ما باید در تکنولوژی جدید سرمایه گذاری کنیم.

we used to get suckers to invest in colored gemstones
آدماي احمق را ميآورديم تا روي سنگهاي جواهر رنگي سرمايه گزاري كنن

have invested in this operation, but, uh
روي اين عمليات سرمايه گذاري کرديد متشکرم

And a large portion of these costs are driven by investments in large, shiny hospital buildings.
و بخش بزرگی از این هزینهها نشأت گرفته از سرمایهگذاری در ساختمانهای بزرگ و پرزرقوبرق بیمارستانها است.

im more talking about her investment in things like cults and ashrams
من بيشتر در مورد سرمايه گذاريه پائولين در مورد ايينها حرف ميزنم

In recent years the Dutch Government has established several tax shelters for private investments in Dutch films.
در سالهای اخیر، دولت هلند چترهایی مالیاتی برای حمایت از فیلمسازی خصوصی در هلند ایجاد کردهاست.

How much did he ask you to invest in his sunken treasure?
چقدر برای بیرون کشیدن کشتی غرق شدهاش از تو پول خواست؟

Why is there so little investment in the neighboring countries hosting so many refugees?
چرا در کشورهای همسایه سرمایه گذاری بسیار کوچکی برای پذیرایی از پناهندگان زیادی انجام شده؟

And we're not just investing in the kids.
و ما تنها بر روی بچه ها سرمایه گذاری نمی کنیم.

This leaves us with a way that people can invest in social change.
این شیوه ای را به ما میدهد که مردم میتوانند جامعه را تغییر دهند.

But plastic neutrality invests in recycling infrastructure where it doesn't exist.
ولی خنثی-پلاستیکی در صنایع بازیافت در جاهایی که وجود ندارد سرمایه گزاری میکند.

These investments, in turn, have implications in terms of cash flow and cost of capital.
این سرمایهگذاریها به نوبه خود درجریان نقد و هزینه سرمایه پیامدهایی را ایجاد میکنند.

And the alternative is that you do not invest in the outcome, you invest in the process.
و راه دیگر این است که در مقصد سرمایه گذاری نکن، در مسیر سرمایه گذاری کن.

People are once again investing in me.
مردم بار دیگر روی من سرمایهگذاری میکنند.

Our lives invested, in this.
ما زندگيمون رو به پاي اين گذاشتيم

Investing in professional development is not a cost.
سرمایه گذاریست.

Consider it a small return on my investment in her well-being.
مي تونين اونو بعنوان يه بازگشت سرمايه کوچيک درعوض سلامتيش بدونين.

Seven years ago, a student came to me and asked me to invest in his company.
هفت سال پیش، دانشجویی پیشم آمد و از من خواست تا در شرکتش سرمایه گذاری کنم.