percentile oor Persies

percentile

naamwoord

(statistics) Any of the ninety-nine points that divide an ordered distribution into one hundred parts, each containing one per cent of the population.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

صدک

measure used in statistics

درصدی

صدکی

(آمار) صدک · برحسب درصد · وابسته به صدک

voorbeelde

Blood pressure rises with age in childhood and, in children, hypertension is defined as an average systolic or diastolic blood pressure on three or more occasions equal or higher than the 95th percentile appropriate for the sex, age and height of the child.
در دوران کودکی، فشار خون با افزایش سن بالا میرود و پرفشاری خون در کودکان به صورت فشار خون سیستولی یا دیاستولیِ متوسط و در سه یا بیش از سه مورد برابر یا بیش از ۹۵ درصد بالای میزان متناسب با جنسیت، سن و قدِ کودک است.

In the bottom percentiles number of hours worked has decreased.
درصدکهای پایین تعداد ساعت کار کاهش یافتهاست.

I can hit any percentile I want.
من ميتونم هر نمره اي که بخوام بدم

This arm -- they're always made for the 50th percentile male -- which means they're too big for five-eighths of the world.
این دست-- اکثرا" برای 50 درصد مردان ساخته می شوند بدین معنی که برای پنج هشتم دنیا خیلی بزرگ است.

The reference data on which these percentiles were based date from 1963 to 1994, and thus have not been affected by the recent increases in weight.
اطلاعات مرجعی که این درصدها را دربردارند، از تاریخ ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۴ ثبت شدهاند و از این روی دربر گیرنده اثرات افزایش وزنهای اخیر نمیباشد.

I scored in the 97th percentile on my SAT's!
من امتیاز 97 گرفتم توی ستم

We look upon it as a possibility of percentile increase.
ما به آن بعنوان امکان افزايش بر حسب درصد می نگریم.

In those plans that offered nearly 60 funds, participation rates have now dropped to about the 60th percentile.
در آن طرح هایی که نزديک ۶۰ صندوق را به شما پیشنهاد میدهد، نرخ مشارکت تا حدود ۶۰ امین درصد در آنها پایین مي آيد.

Prehypertension in children has been defined as average systolic or diastolic blood pressure that is greater than or equal to the 90th percentile, but less than the 95th percentile.
پیش پرفشاری خون در کودکان به عنوان فشار خون سیستولی یا دیاستولی متوسط تعریف میشود که برابر با بیش از ۹۰ درصد، اما کمتر از ۹۵ درصد بالای میزان متناسب با شرایط کودک است.

She has gone from the 25th weight percentile to the third in one month.
اون از ماه پيش تا حالا وزنش به طور قابل ملاحظه اي کم شده

On the other hand, those in the middle class of the developed world (those in the 75th to 90th percentile in 1988, such as the American middle class) experienced little real income gains.
از سوی دیگر، کسانی که در طبقه متوسط دنیای توسعه یافته (کسانی که در ۷۵ درصد به ۹۰ درصد در سال ۱۹۸۸، مانند طبقه متوسط آمریکا) منافع کمی از درآمد واقعی را تجربه کردند.

It is a straightforward way to derive estimates of standard errors and confidence intervals for complex estimators of complex parameters of the distribution, such as percentile points, proportions, odds ratio, and correlation coefficients.
این روش برای تخمین خطای استاندارد و بازهٔ اطمینان برای تخمین زنندههای پیچیدهٔ پارامترهای توزیع، مثل نقطههای صدکی (percentile points)، نسبتها، نسبت بختها (odds ratio)و ضرایب همبستگی سر راست است.

He's in the 90 percentile for height and 95 for weight.
از 90 درصد بچه ها قدبلندتر و از 95 درصدشون سنگين تره.

And the same thing happens at the 50th percentile, around 80,000.
و همین طور برای سطح متوسط درآمد، با درآمدی حدود ۸۰ِ۰۰۰ دلار، همین اتفاق می افتد.

At the age of 11 months, Genie was still in overall good health and had no noted mental abnormalities, but had fallen to the 11th percentile for weight.
در۱۱ ماهگی، جینی هنوز از نظر سلامتی در وضعیت خوبی قرار داشت و هیچ نوع مشکل ذهنی قابل توجهی نداشت، اما ۱۱درصد از وزنش را از دست داده بود.

Obesity in children and adolescents is defined not as an absolute number but in relation to a historical normal group, such that obesity is a BMI greater than the 95th percentile.
مرض چاقی در کودکان و نوجوانان را، نمیتوان با یک عدد معین، مشخص کرد؛ اما با توجه به گروههای تجربی نرمال، اصولاً مرض چاقی با BMI بزرگتر از ۹۵ درصد مشخص میگردد.

I'm already feeling at least ten points above the 50th percentile.
داشتم ديگه احساس ميكردم كه از 50 نمره, شايد 10 بگيرم

The real (inflation adjusted) income of the global top 1% increased approximately 60%, while the middle classes of the emerging economies (those around the 50th percentile of the global income distribution in 1988) rose 70–80%.
درآمد واقعی (تورم) درآمد ۱٪ در سطح جهانی تقریباً ۶۰٪ افزایش یافت، در حالی که طبقات متوسط اقتصادهای در حال ظهور (حدود ۵۰ درصد از توزیع درآمد جهان در سال ۱۹۸۸) ۷۰–۸۰ درصد افزایش یافت.

So rather than a super strong or super fast arm, we're making an arm that is -- we're starting with, the 25th percentile female -- that will have a hand that wraps around, opens all the way, two degrees of freedom in the wrist and an elbow.
بنابراین بجای یک دست فوق العاده قوی یا فوق العاده پر سرعت، ما دستی می سازیم که در ابتدای کار 25 درصد زنانه باشد-- دستی که دور چیزی بسته می شود، کاملا" باز می شود، دو درجۀ مانور در مچ و آرنج دارد.