polit oor Persies

polit

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

سیاست

naamwoord

I'm ashamed of Japanese politics.
من از سیاست ژاپن شرمندهام.

سیاسی

adjektief

I don't adhere to any particular political tendency.
من از هیچ گونه گرایش سیاسی خاص تبعیت نمی کنم.

Soortgelyke frases

politic opposition
مخالفان دولتی

political movement
جنبش سیاسی

political prisoner
زندانی سیاسی

comparative politics
سیاست تطبیقی

Politics of Tajikistan
وضعیت سیاسی تاجیکستان

political freedom
آزادی سیاسی

political asylum
پناهندگی سیاسی

voorbeelde

No, I want you to be polite and let her die.
نه ، ازت مي خوام مؤدب باشي و بذاري اون بميره

George Bernard Shaw turned the Edwardian theatre into an arena for debate about important political and social issues.
جرج برنارد شاو تئاتر ادواردی را تبدیل به عرصهای برای بحث دربارهٔ مسائل مهم سیاسی و اجتماعی کرد.

The speech would be personal, not political.
سخنراني بايد شخصي باشه نه سياسي

Turnkey, said he, removing his cap politely, will you have the kindness to admit me, and give me a lodging for the night?
مسافر با احترام کلاه از سر برداشت و گفت: آقای دریچهبان، ممکن است لطف فرمایید در را باز کنید و امشب مرا منزل دهید؟

For instance, the central jail for political prisoners, which was established by the Russians, was taken over by the Stasi and used until the end of Communism.
برای مثال، زندان مرکزی برای زندانیان سیاسی، که توسط روسیه تاسیس شده بود، به استاسی واگذار شد و تا پایان دوران کمونیست مورد استفاده قرار گرفت.

(John 13:35) Such love has been demonstrated in a remarkable way at times of racial unrest and political turmoil.
( یوحنّا ۱۳:۳۵) شاهدان یَهُوَه چنین محبتی را به طور فوقالعاده در زمان ناآرامیهای نژادی و کشمکشهای سیاسی نشان دادهاند.

But believe me, there are more polite ways to offer assistance.
اما باور کنید، برای پیشنهاد کمک کردن راه های مؤدبانه تری وجود دارن.

According to the Global Peace Index, Iceland is the most peaceful country in the world, due to its lack of armed forces, low crime rate, and high level of socio-political stability.
بر اساس آمار سال ۲۰۱۳ شاخص صلح جهانی ایسلند با توجه به نداشتن ارتش، آمار ناچیز جرم و جنایت و ثبات قابل توجه سیاسی-اقتصادی مسالمتآمیزترین فضا را در بین تمامی کشورهای دنیا داشتهاست.

This reading, as was always the case at Anna Pavlovna's soirees, had a political significance.
تمام شبنشینیهای آناپاولونا دارای مفهوم و اهمیت سیاسی بود.

said Harry politely
مؤدبانه گفت:

They say you're in politics, Mr. Burden?
اونا ميگن شما تو کار سياستين آقاي بوردن ؟

How long have you hidden laughter behind a polite smile!
چند وقته که پشت يک خنده معصومانه خودتو قايم ميکني ؟

The 2013 Global Corruption Barometer, published by Transparency International, reported that people worldwide have the perception that the five most corrupt institutions are political parties, the police, public officials, the legislature, and the judiciary.
طبق گزارش مؤسسهٔ «شفافیّت بینالملل» با عنوان «بارومتر فساد جهانی ۲۰۱۳» مردم سراسر جهان برداشت میکنند که پنج نهاد بیش از نهادهای دیگر فاسد میباشند؛ آنها عبارتند از احزاب سیاسی، پلیس، مأموران اداری، پارلمان و نهادهای قضایی.

Initially, Mehboba Ahdyar prepared to run the 800 metres and 1500 metres, but left her training camp on June 4 to seek political asylum in Norway.
در ابتدا محبوبه احدیار برای مسابقات دوی ۸۰۰ متر و ۱۵۰۰ متر در اردوی افغانستان حضور داشت اما از اردوی افغانستان در ۴ ژوئن خارج شد و از کشور نروژ درخواست پناهندگی سیاسی داد.

The Wall Street Crash had a major impact on the U.S. and world economy, and it has been the source of intense academic historical, economic, and political debate from its aftermath until the present day.
سقوط والاستریت تأثیر عمدهای بر ایالاتمتحده و جهان اقتصاد داشت، و حوادث آن تا به امروز جز منابع دانشگاهی، بحثهای تاریخی، اقتصادی، و سیاسی بودهاست.

A new law in 1766 established for the first time the principle of freedom of the press—a notable step towards liberty of political opinion.
قانون جدیدی در ۱۷۶۶ برای نخستین بارپایهٔ آزادی مطبوعات را بنا نهاد که یک گام قابل توجه به سوی آزادی باورهای سیاسی بود.

and she could not help suspecting that his desire to go was prompted less by a conviction of grave political necessity than by a morbid craving for the excitement of danger.
بنابراین، ناگزیر بود ظن برد که تمایل خرمگس به رفتن بیشتر به سبب یک شوق بیمارگونه به هیجان مخاطره است تا اعتقاد به یک ضرورت شدید سیاسی...

Can you recall the names of mighty political or religious leaders who during your lifetime bitterly oppressed God’s people?
آیا در زندگی خود شخصیتی سیاسی یا مذهبی را به یاد میآورید که قوم خدا را سرکوب کرده باشد؟

Authorities also arrested thousands of ordinary protesters and scores of well-0known political figures and activists critical of the government.
مسئولین همچنین هزاران معترض معمولی و دهها چهره سیاسی سرشناس وفعال منتقد حکومتی را دستگیر کردند.

and everything proceeded with the utmost smoothness and politeness
هرکاری با کمال دوستی و خصوصیت از طرفین گذشت

The Leader of the Opposition by convention leads the largest party not within the government: where one party wins outright this is the party leader of the second largest political party in the House of Commons.
بنا بر عرف، رهبر اپوزیسیون بزرگترین حزبی که در دولت نیست را رهبری میکند: وقتی که یک حزب یک راست برنده میشود، این منصب در اختیار دومین حزب بزرگ در مجلس عوام است.

Political freedom and economic freedom belong together".
آزادی اقتصادی مقدم بر آزادی سیاسی. .

And it could apply to families, too. And politics!
این کتاب به درد خانوادهها و سیاستمداران هم میخورد.

Bolsonaro's political views have been described as nationalist and populist in nature, and himself as an advocate of far-right policies.
گفته میشود نظرات سیاسی بولسونارو ذاتاً ملیگرایانه و پوپولیستی است، او طرفدار سیاستهای راست تندرو است.

Nuclear power generation has been politically controversial in many countries for several decades but the electrical energy produced through nuclear fission is of worldwide importance.
تولید برق هستهای در بسیاری از کشورها در طی چندین دهه از لحاظ سیاسی محل اختلاف نظر بودهاست، اما انرژی الکتریکی که از طریق شکافت هستهای تولید میشود دارای اهمیت جهانی است.