portcullis oor Persies

portcullis

/pɔːtˈkʌlɪs/ werkwoord, naamwoord

A gate in the form of a grating which is lowered into place at the entrance to a castle, fort, etc.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

(در دژها و ارک های قدیم) در آهنی کشویی

در آویزان

voorbeelde

The iron teeth of the portcullis were drawn down over the mouth of the gate; and as a beast crouched on the mountain side, the fortress guarded its prey.
دندانههای آهنی دروازه پوش، بر دهانه دروازه فرود آمد بود؛ و دژ همچون حیوان درندهای که بر دامنه کوه خم شده باشد از طعمه خود مراقبت میکرد.

while still, in his amazing bulk, portcullis jaw, and omnipotent tail, there
با این وصف در همان جثه حیرتآور و فک رعبانگیز و دنب نیرومند او آنقدر قوت بود

The iron teeth of the portcullis were drawn down over the mouth of the gate;
دندانههای آهنی دروازهپوش، بر دهانه دروازه فرود آمد بود؛

Does the keep have a portcullis?
پل متحرک مي تونه بياد بالا ؟

The other three sides were guarded by a large wall, known as the Ring of Isengard, which was only breached by the inflow of the river Angren at the north-east through a portcullis, and the gate of Isengard at the south, at both shores of the river.
سه ضلع دیگر توسط یک دیوار بزرگ، شناخته شده به عنوان حلقه آیزنگارد، که فقط توسط جریان رودخانه آنگرن در شمال شرق از طریق یک ورودی شکسته شده و دروازه آیزنگارد در جنوب، در هر دو ساحل محافظت میشد.

If you pry it up, so as to get it overhead, and expose its rows of teeth, it seems a terrific portcullis;
اگر این فکها را به فشار از هم بگشایی تا فک بالایی را که در حقیقت فک زیرین است بالا ببری و چند ردیف دندانهای آن را آشکار سازی چنان منگنه وحشتناکی به نظر خواهد آمد

portcullis
پنجره کشودار