pottery oor Persies

pottery

/ˈpɑːtɚɹi/, /ˈpɒtəɹi/ naamwoord

(countable) A potter's (work)shop, where pottery is made

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

سفالگری

naamwoord

craft of making objects from clay

That means I had to actually learn every aspect of making pottery by hand.
اين بدان معنی است که من بايد همه نکته های سفالگری را از طريق دستهای خودم ياد میگرفتم.

کوزه گری

naamwoord

I had to apprentice myself in order to become a pottery master.
بايد خودتان چيز ياد بگيريد تا در نهايت استاد کوزه گری بشويد.

سفالینه ها (earthenware هم می گویند)

ظروف سفالی · ظروف سفالین · کارخانه ی سفالگری · کارگاه کوزه گری · کوزه گر خانه

voorbeelde

The pottery shard on which the farmworker’s plea was written
قطعه سفالی که درخواستنامهٔ دهقانی روی آن نوشته شده است

right, pottery engineer is different. continue developing it
خوبه، كوزه گري كار متفاوتي هستكارتون رو ادامه بديد

Go open a pottery studio.
بريد واسه خودتون سفالگري راه بندازين

cheap pottery, this. ancient rubbish
اين ، سفال هاى بى ارزش آشغال هاى تاريخى

Among their pottery, we find the incised ware, and reserved slip ware.
از ماست و مواد ناشی از آن انواع غذاهای آبکی چون «اِسپاس» و غیره تهیه میگردد.

we are selling pottery we brought from kangjin
ما سفالهايي كه در شيلا ساختيم ميفروشيم

To portray the absurdity of such objections, Isaiah compares objectors to discarded lumps of clay and scraps of pottery that would dare to question the wisdom of their maker.
اِشَعْیا برای نشان دادن پوچی چنین انتقاداتی، آنها را به تکههای خمیر و سفالی که کوزهگر دور ریخته است تشبیه میکند که به خود جرأت میدهند حکمت سازندهٔ خویش را مورد انتقاد قرار دهند.

Phoebe hates Pottery Barn.
. فيبي از فروشگاههاي پاتري بارن متنفره

In the Rue Planche Mibray, they threw old pieces of pottery and household utensils down on the soldiers from the roofs;
در کوچه پلانش می بره از بالای بامها پارههای کثیف ظروف شکسته و اشیاء خانه را بر سر سپاهیان میریختند؛

At Pottery Barn, okay?
از پاتري بارن ، خوب شد ؟

Her grandfather Josiah Wedgwood had made his fortune in pottery, and like many others who were not part of the aristocracy, they were nonconformist, belonging to the Unitarian church.
پدربزرگش جوزایا وجوود شانسش را در شعر آزموده بود، و مثل بیشتر افرادی که از طبقهٔ اشراف نبودند، مخالف آن بودندو به کلیسای یکتاپرستی تعلق داشتند.

Pottery of this period is similar to that of Crete and the Greek mainland.
سفالهای این دوره شباهت زیادی به هنر منطقه کرت و خاک یونان دارد.

Chemical tests of ancient pottery jars reveal that beer was produced as far back as about 7,000 years ago in what is today Iran.
آزمایشهای شیمیایی بر روی ظروف سفالی نشان میدهد که آبجو برای نخستین بار حدود هفت هزار سال پیش در ایران تولید شد.

I said, I also have a pottery.
من گفتم: من هم يک سفالگری دارم.

And, five meters down, underneath a thick layer of mud, we found a dense layer of pottery.
و در عمق پنج متری زیر لایه قطوری از گل و لای ما یک لایه انبوهی از ظروف سفالی یافتیم.

That means I had to actually learn every aspect of making pottery by hand.
اين بدان معنی است که من بايد همه نکته های سفالگری را از طريق دستهای خودم ياد میگرفتم.

The setting sun touched with red her sunburned skin, which, like a piece of pottery, seemed to absorb the last beams of the day.
پوست سوختهاش از آفتاب مغرب مانند کوزهای قرمز میشد، و گوئی آخرین پرتو روز را به خود جذب میکرد.

potter has to make pottery well, nothing else
يك سفالگر بايد بتونه خوب سفال درست كنههمين و بس

Pottery is a craft in which the artisan works very closely with his material.
کوزهگر هنگام ساختن ظروف گلی مستقیماً و با توجهی خاص روی آن کار میکند.

Should discarded scraps of pottery question the wisdom of their maker?
آیا تکههای دور ریختهشدهٔ سفال به حکمت سازندهٔ خود شک میکنند؟

Well no, not pieces of plastic, but stone seals, copper tablets, pottery and, surprisingly, one large sign board, which was found buried near the gate of a city.
خب نه، از جنس پلاستیک نیست، اما مقداری مهرهای سنگی، لوحهای مسی، سفالینه و در کمال شگفتی، یک تختهی بزرگ از علائم، که در نزدیکی دروازهی شهر مدفون بوده است.

If you aren't comfortable with that, go open a pottery studio.
اگه از اين حرفا خوشتون نمياد بريد واسه خودتون سفالگري راه بندازين

Then I first took this job in Hamburg, at an art pottery where everything was done on the wheel, and so I worked in a shop where there were several potters.
بعد اول این کار را در هامبورگ گرفتم که در یک سفالگری هنری بود از اون جاهايی که همه چيز روی چرخ سفالگری اتفاق میافتاد، من توی يک کارگاه با چندين سفالگر ديگر کار میکردم.

What misery Job endured as he sat in the ashes and scraped himself with a piece of pottery!
هنگامی که ایوب در خاکستر نشست و خود را با تکهای از سفال خراشاند، چه فلاکتی را تحمل کرد!

Images existed on pottery and religious artwork that were interpreted and more likely, misinterpreted in many diverse myths and tales.
تصاویری که در اشعار و آثار هنری مذهبی یافت میشوند، تفسیر شده و احتمالاً، در بسیاری از اسطورهها و داستانها به غلط تفسیر شدهاند.