premise oor Persies

premise

/ˈpɹɛ.mɪs/ werkwoord, naamwoord

A proposition antecedently supposed or proved; something previously stated or assumed as the basis of further argument; a condition; a supposition.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

قضیه

We find that premise quite exciting.
این قضیه خیلی برای ما هیجان انگیز است.

مقدمه

naamwoord

(انگلیس - جمع) خصوصیات ملک (که در مقدمه ی سند نگاشته می شود)

(جمع) خانه و متعلقات آن · (منطق - در قیاس صوری) صغری یا کبری (به صغری می گویند minor premise و به کبری می گویند major premise) · بحثی را ارائه کردن · به عنوان صغری یا کبری ذکر کردن · بیان مقدمه · فرض (مفروضات) · محوطه ی ساختمان · ملک (مذکور در چنین سندی) (premiss هم می نویسند) · منوط کردن · پایه ی استدلال قرار دادن · پيش پندار · پیش آورد

Premise

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

فرض، اساس بحث

Soortgelyke frases

external planning premises
پیشداشته های خارجی برنامه ریزی

major premise
(زبانشناسی) مقدمه ی مهین · (منطق) کبرای قیاس · قیاس کبرا

premises
مقدمات

minor premise
(قیاس منطقی) صغرا · استنتاج · صغرای قیاس (در برابر: کبرای قیاس major premise) · فرع · مشمول

Planning premises
مفروضات برنامه ریزی

premises
مقدمات

voorbeelde

and other prettiness was quite as likely to catch the traveller's eye as the more consistent and considerable aspect and premises of the Great House about a quarter of a mile farther on
که زیباییهایش چشم هر بینندهای را خیره میکرد و در این میان خانهی اربابی از دوردست دارای شکوه و زیبایی خاصی بود

There's no smoking on the premises.
اينجا سيگار ممنوعه

The premises had been estimated by the fire department as safe for only 150 people.
درحالیکه سازمان آتشنشانی ساختمان محل حادثه را تنها برای ۱۵۰ نفر امن شناخته بود.

So despite the early rumblings of discontent on the premises of Paradise Pickles
بنابراین با وجود نخستین نشانههای فروپاشی بنیاد ترشی بهشت،

So there you have Justice Scalia taking on the Aristotelian premise of the majority's opinion.
بنابراین می بینید که قاضی اسکالیا فرض اساسی ارسطویی دیدگاه اکثریت رو به چالش می کشه.

that shall be stopped if you dare to come on to these premises again, or to come into this country after me again.
اگر پایت را توی این ملک بگذاری یا این طرفها پیدایت بشود همان را هم قطع میکنم.

So after traveling and talking to people in places like Oklahoma or small-town Texas, we found evidence that the initial premise was dead on.
پس از سفر کردن و صحبت با مردم در شهر هایی مثل اوکلاهاما با شهر های کوچکی مثل تگزاس، شواهدی مبنی بر نقض قوانین تصویب شده مربوط به هم جنس گرایان پیدا کردیم.

I will prepare premises in the Castel St. Angelo.
من مقدمات قلعه " سنت آنجلو " رو مهیا می کنم.

We find that premise quite exciting.
این قضیه خیلی برای ما هیجان انگیز است.

They reject a conclusion if they find a counterexample, i.e., a possibility in which the premises hold, but the conclusion does not (Schroyens, et al. 2003; Verschueren, et al., 2005).
آنها نتیجه را رد میکنند، در صورتی که مثال نقض بیابند، به عنوان مثال، احتمالی که پیشفرض اتفاق بیفتد اما نتیجهگیری انجام نمیشود (Schroyens et al. 2003؛ Verschueren et al 2005).

So the premise of Blue Zones: if we can find the optimal lifestyle of longevity we can come up with a de facto formula for longevity.
«مناطق آبی» نتیجه جستجوی ما برای پیدا کردن شیوه زندگی بهینه برای افزایش طول عمر است «مناطق آبی» نتیجه جستجوی ما برای پیدا کردن شیوه زندگی بهینه برای افزایش طول عمر است اگر این شیوه زندگی را پیدا کنیم آن گاه توانسته ایم یک فرمول عملی برای طول عمر پیدا کنیم اگر این شیوه زندگی را پیدا کنیم آن گاه توانسته ایم یک فرمول عملی برای طول عمر پیدا کنیم

Escort them from the premises.
طبق برنامه اونا رو از بين مي بري.

Well it starts from a very basic premise: of course, there's no God.
خوب این با یک فرضیه بسیار بنیادی شروع میشود: البته که خدا وجود ندارد.

well, the premise is quite simple
خوب ، قضيه كاملا سادست

of kings cross, starts with the premise
، کينگز کراس که با اين فرض آغاز ميشه

Anderson believed that the conclusion of a valid inference ought to have something to do with (i.e. be relevant to) the premises.
اندرسون معتقد بود که شرط یک استنباط باید با فرض ربطی داشته باشد (متناسب باشد).

led the way to a tap room in the rear of the premises.
در آنجا به اطاق کوچکی رفتند

and being descried from one of the windows endeavouring to find shelter under the branches and lingering leaves of an oak just beyond their premises,
از پنجره او را دیده بودند که سعی میکرد پر شاخ و برگ تک درخت بلوطی درست در کنار زمین آنها خودش را از بارش در امان نگه دارد.

neighbors were alerted when a man ran from the premises wearing only a dog collar
همسايهها وقتي متوجه ميشن که: يکنفر که فقط قلاده. سگ به گردن داشته ، لخت از خونه به بيرون فرار ميکنه

“The law of informed consent has been based on two premises: first, that a patient has the right to receive sufficient information to make an informed choice about the treatment recommended; and second, that the patient may choose to accept or to decline the physician’s recommendation. . . .
«قانون رضایت آگاهانه، مبتنی بر دو پیمان است: اول آنکه بیمار حق دارد اطلاعات کافی دریافت کند تا تصمیمی آگاهانه در مورد روش درمانی توصیهشده اتخاذ کند؛ و دوم آنکه بیمار میتواند توصیهٔ پزشک را بپذیرد و یا رد کند. . . .

again vowing I should not break down her premises;
باز اصرار کرد که به ملک او نباید خسارت برسانم.

Other ways to prevent DDoS attacks can be implemented on-premise or/and via cloud-based solution providers.
راههای دیگر برای جلوگیری از حملات DDoS میتوانند بر اساس پیش فرض یا از طریق ارائه دهندگان راه حل cloud-based اجرا شوند.

Anyone else on the premises?
کس ديگه اي توي محوطه نيست ؟

i move that this elephant man be removed from the premises immediately
من اعلام ميکنم که اين مرد فيل نما بايد هرچه سريعتر از اين مکان خارج بشه

One evening soon after his appointment, Speer went to visit a Berlin armament maker; he found no one on the premises.
اشپر یک شب پس از انتصابش، به بازدید از یک کارخانه تولید تسلیحات در برلین رفت و دید کسی در محل حضور ندارد.