proprietress oor Persies

proprietress

naamwoord

A female proprietor

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

مالکه

موجره

زن صاحب ملک

voorbeelde

The proletarian peasant woman, who toils by the day, turns round when the diligence passes by, the peasant proprietress, who toils in her field, does not turn round.
آن زن روستایی فلک زده که روزمزد کار میکند، هنگامیکه دلیجانی از جلو کشتزار عبور کند سرش را بر میگرداند، اما آن زن روستایی که مزدور نیست و در ملک خودش کار میکند

The proprietress was a smiling mamasanta
خانم رییسهی آنجا یک زن خندهرو معروف به ماما سانتا بود.

That true brothel, with that maternal proprietress, was the world of which Aureliano had dreamed during his prolonged captivity.
فاحشهخانهی واقعی با خانم رییسهی مادرانه، همان دنیایی بود که آئورلیانوی سوم در طول اسارت طولانی مدتاش در رؤیاهای خود میدید.

But crossing over to her at about the moment the proprietress of the house put her head out of the door
اما درست در همان لحظهای که صاحب خانه سرش را از لای در بیرون آورده بود کلاید هم ضمن نزدیک شدن به الوی را

not only the proprietress but some people older than she would repudiate the myth of the workers hemmed in at the station and the train with two hundred cars loaded with dead people
نه تنها خانم رییسه، بلکه بعضی از مشتریان که حتی از او هم مسنتر بود، افسانهی کشتار کارگران در میدان جلوی ایستگاه راهآهن را افسانه دانستند.

Old Mary she was not the proprietress of the house, merely the manageress had been a prostitute herself in her day, and looked it.
مری پیر هم که در واقع صاحب خانه اصلی نبود و تنها گرداننده آن محسوب میشد در دوران جوانی فاحشه بوده و قیافهاش نیز این موضوع را بازگو میکرد.

Even the proprietress, who normally did not take part in the conversation argued with a madam's wrathful passion that Colonel Aureliano Buend'a
خانم رییسه که معمولاً در گفتوگوهای آنها شرکت نمیکرد، وقتی صحبت از سرهنگ آئورلیانو بوئندیا پیش میآمد،

I lived at the Hotel de la Fleur, and Mrs. Johnson, the proprietress, had a sad story to tell of lost opportunity.
من در هتل دولافلور اقامت کرده بودم و خانم جانسون، مدیر هتل، داستان غمانگیزی درباره از دست دادن فرصت برای من نقل کرد.

as soon as they got their peso and fifty cents they would spend it on a roll with cheese that the proprietress sold them, smiling more than ever
پس از خاتمهی کارشان وقتی یک پز و و پنجاه سنت او دستمزد خود را دریافت میکردند، بلافاصله آن را برای خرید یک لقمه نان با پنیر میدادند که آنها را نیز خانم رییسه با یک لبخند به آنها میفروخت.

She was on excellent terms with the large proprietress of the hotel, and they were jabbering in a horrible jargon that was a mixture of German, French, and negro, though there is no word to describe it in any language.
کورین با زن فربه صاحب مهمانخانه پاک دوست شده بود، و با هم با لهجهٔ وحشتناکی که از کلمات آلمانی و فرانسوی و اداهای کاکا سیاهان ترکیب یافته بود، لهجهای که در هیچ زبان برای آن نمیتوان نامی جست ، صحبت میکردند.

in rooms where the proprietress would enter during the best moments of love
درست وسط عشقبازی، خانم رییسه سرزده وارد میشد

The proprietress, getting into conversation with her and learning that she wanted a room, advised her to try at Mary's, in Wellings Court, jest orff the Cut.
پس از اندکی صحبت، صاحب کافه که فهمید او در جستجوی یک اطاق است به وی توصیه کرد تا پانسیونمری را که در ولی نگز کورت قرار داشت امتحان کند.

He was the one who made fashionable the extravagances that the proprietress celebrated with her eternal smile, without protesting
او بنای افراطکاری را در آنجا گذاشت که خانم رییسه بدون اعتراض و بدون این که آنها را باور نماید، با خندههای بلندش مشغول شادمانی خویش گردید.

the carters used to go and drink there, use the proprietress, and bully her.
گاریچیها برای میخوارگی به آنجا میآمدند و با صاحب میخانه همخوابه میشدند و با او بدرفتاری میکردند.

Courfeyrac, as he demolished the wine shop to some extent, sought to console the widowed proprietress.
کور فراک، هم در آن حال که میخانه را تا حدی خراب میکرد، میکوشید تا بیوهزن میخانهچی را تسلیت دهد.

when the proprietress informed them that customers had arrived
وقتی خانم رییسه به دختران فاحشه اطلاع میداد که مشتریها از راه رسیدهاند،