scandalmonger oor Persies

scandalmonger

naamwoord

A person who trades in gossip. A person who collects and disseminates rumors.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

رسوایی گستر

شایعه پراکن

ننگ گستر

voorbeelde

I told you the fellow was nothing but a scandalmonger, said Gania.
گانیا گفت: بطوریکه یادآور شدم یک سخن چنین بیسروپائی است.

Compared with the ordinary scandalmongers of a country town, she was Freud to Boccaccio.
در مقایسه با سایر شایعهپردازان بخش میشد او را به مانندفورید در مقایسه با بوکاچیو تصور کرد!

I don't suppose she paid a halfpenny, but still, that's the end of her career as a scandalmonger.
البته من تصور نمیکنم اون حتی نیم پنی هم پرداخته با شه ولی همین یه مورد کافیه تا کارش به عنوان خالهزنک و سخنچین برای همیشه تخته به شه.

Mrs Semprill was the town scandalmonger the most eminent, that is, of the town's many scandalmongers.
خانم سمپریل کسی بود که خبرچین همه جنجالهای بخش محسوب میشد، البته یکی از معروفترین خبرچینهای متعدد بخش!