scandinavia oor Persies

scandinavia

geographic terms (above country level)

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

اسکاندیناوی

geographic terms (above country level)

my mother was a lutheran missionary from scandinavia
مادرم یک مبلغ اسکاندیناوی لوترانی بود

اسکاندیناو

(بخشی از شمال اروپا که شامل دانمارک و نروژ و سوئدو فنلاند می شود) اسکاندیناوی

رجوع شود به PeninsulaScandinavian

Scandinavia

eienaam, naamwoord

Denmark, Norway, and Sweden.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

اسکاندیناوی

Denmark, Norway, and Sweden

Most of Britain, all of Scandinavia, covered by ice several kilometers thick.
بیشتر بریتانیا، و سراسر اسکاندیناوی، از یخهایی با ضخامت چندین کیلومتر پوشیده شده بود.

سکاندیناوی

فنوسانديا

كشورهاي نورديك

voorbeelde

The two ships were detected several times off Scandinavia, and British naval units were deployed to block their route.
دو کشتی بارها در سواحل اسکاندیناوی شناسایی شدند و واحدهای نیروی دریایی بریتانیا برای سد کردن راه این دو اعزام شدند.

my mother was a lutheran missionary from scandinavia
مادرم یک مبلغ اسکاندیناوی لوترانی بود

In the United Kingdom, United States, Canada, Australia, New Zealand and Scandinavia, the majority of university philosophy departments today identify themselves as "analytic" departments.
امروزه در بریتانیا، ایالات متحده، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و اسکاندیناوی بیشتر دپارتمانهای دانشگاهی فلسفه خود را به عنوان دپارتمانهای «فلسفهٔ تحلیلی» معرفی میکنند.

Longships were naval vessels made and used by the Vikings from Scandinavia and Iceland for trade, commerce, exploration, and warfare during the Viking Age.
درازکشتیها یا درازقایقها وسایل نقلیه دریاییای بودند که وایکینگهایی از کشورهای نوردیک به منظور تجارت، بازرگانی، کاوش، جنگ در عصر وایکینگ از آنها استفاده میکردند.

This, by the way, in the countries that are actually thinking about this strategically, countries like Finland in Scandinavia, but also in China and Brazil, they're retaining equity in these investments.
این راستش در کشور هایی که عملاً به شکل راهبردی به این قضیه نگاه می کنند، کشور هایی مثل فنلاند در اسکاندیناوی، همینطور چین و برزیل دارند ارزش سهام شرکت [ایکوییتی] رآ دراین سرمایه گذاری ها اعمال می کنند. .

However, earlier in Scandinavia, jarl could also mean a sovereign prince.
با این حال، پیش از آن در اسکاندیناوی، یارل همچنین میتوانست یک شاهزادهٔ مستقل باشد.

In Scandinavia, the term "community art" means more often contemporary art project.
در اسکاندیناوی، این مفهوم بیشتر به معنای هنر معاصر است.

If this were an employee-owned airline in Scandinavia, yes.
اگه اينجا يه خطوط هوايي بود که فقط توسط کارمندهاش اداره ميشد ، آره ( يه نوع شرکت که رئيس ندارد و همه کارمند هستند )

This was true of several Bethelites when the branches in Denmark, Norway, and Sweden were merged to form the Scandinavia branch office.
این موضوع در رابطه با بسیاری از خواهران و برادرانی که در شعبههای دانمارک، نروژ و سوئد خدمت میکردند، صدق داشت. این سه شعبه به یک شعبه به نام شعبهٔ اسکاندیناوی ادغام شد.

Skansen became the model for other early open-air museums in Scandinavia and later ones elsewhere.
اسکانسن نمونهای برای موزههای روباز دیگر در اسکاندیناوی و بعدها در سایر نقاط جهان بود.

European Mediterranean Basin Iberian Peninsula Balkan Peninsula North Caucasus Alps montane Carpathians Scandinavia European Russia Euro-Siberian region Macaronesia Ecology terminology Ecological land classification All pages with titles containing Bioregion Vilhena, D., Antonelli, A. (2015).
حوضهٔ اروپایی مدیترانه شبهجزیره ایبری قفقاز شمالی آلپ کوههای کارپات اسکاندیناوی بخش اروپایی روسیه ناحیهٔ یورو-سیبری Macaronesia Vilhena, D. , Antonelli, A. (2015).

The form of Freemasonry most common in Scandinavia (known as the Swedish Rite), for example, accepts only Christians.
برای مثال شکل فراماسونری در اسکاندیناوی (که به عنوان رایت سوئدی (en) مشهور است) فقط مسیحیان را میپذیرد.

In Scandinavia, it became obsolete in the Middle Ages and was replaced by duke (hertig/hertug/hertog).
در سدههای میانه در اسکاندیناوی، این عنوان منسوخ گشت و با لقب دوک (hertig / hertug / hertog) جایگزین شد.

The entire transit was visible from the western Pacific Ocean, northwesternmost North America, northeastern Asia, Japan, the Philippines, eastern Australia, New Zealand, and high Arctic locations including northernmost Scandinavia, and Greenland.
تمام گذر در غرب اقیانوس آرام، شمال غربی آمریکای شمالی، شمال شرقی آسیا، ژاپن، فیلیپین، شرق استرالیا، نیوزیلند و مناطق شمالگان از جمله اسکاندیناوی و گرینلند مشاهده شد.

Following the conquest, many Anglo-Saxons, including groups of nobles, fled the country for Scotland, Ireland, or Scandinavia.
پس از هجوم نرمنها، بسیاری از آنگلوساکسونها، من جمله گروههایی از اشراف، کشور را به مقصد اسکاتلند، ایرلند، یا شبهجزیرهٔ اسکاندیناوی ترک کردند.

Displacement ventilation was first applied in an industrial building in Scandinavia in 1978, and has frequently been used in similar applications, as well as office spaces, throughout Scandinavia since that time.
تهویه گردشی نخستین بار در یک ساختمان صنعتی در اسکاندیناوی در سال ۱۹۷۸ استفاده گردید، و از آن پس در اسکاندیناوی معمولاً در کاربردهای اینچنینی، از جمله فضاهای اداری بکار میرود.

Apart from special locomotives, the iron ore trains have some special equipment to allow the high train weights, higher than anywhere else in Scandinavia, and probably anywhere in the European Union.
به غیر از قطارهای خاص و ویژه، قطارهای حمل سنگ آهن برخی تجهیزات خاصی دارند که به این قطارهای سنگین اجازه میدهند سنگینتر از هر جای حوزه اسکاندیناوی و احتمالاً سنگینتر از هر جای اتحادیه اروپا باشند.

Still worse, the Kalmar War, prudently concluded by Charles' son, Gustavus Adolphus, in the second year of his reign, by the Treaty of Knäred, January 20, 1613 imposed such onerous pecuniary obligations and such intense suffering upon Sweden as to enkindle into a fire of hatred, which was to burn fiercely for the next two centuries, the long smouldering antagonism between the two sister nations of Scandinavia which dated back to the bloody days of Christian Tyrant.
از آن بدتر، جنگ کالمار توسط پسر کارل، گوستاو آدولف، در سال دوم سلطنتش در ۲۰ ژانویه ۱۶۱۳ به پیمان کنارید (Knäred) انجامید؛ این پیمان تعهدات مالی دشوار و رنج شدیدی بر سوئد تحمیل کرد و آتش کینه نهفتهای را که بین این دو کشور خواهر اسکاندیناوی از روزگار خونین کریستین ستمگر (کریستین دوم شاه دانمارک) بجا مانده بود، برافروخت که برای دو سده پس از آن شعله ورماند.

Most of Britain, all of Scandinavia, covered by ice several kilometers thick.
بیشتر بریتانیا، و سراسر اسکاندیناوی، از یخهایی با ضخامت چندین کیلومتر پوشیده شده بود.

The European robin migrates from Scandinavia down to the Mediterranean, every autumn, and like a lot of other marine animals and even insects, they navigate by sensing the Earth's magnetic field.
سینه سرخ اروپایی از اسکاندیناوی مهاجرت می کند به سمت پایین تا مدیترانه، هر پاییز، و مثل خیلی دیگر از حیوانات دریایی و حتی حشرات، با حس کردن میدان مغناطیسی زمین مسیریابی می کنند.

Birch: is a genus with many species of trees from Scandinavia and Russia, excellent for acid grounds.
توس: یک جنس با گونههای بسیاری از درختان موجود در اسکاندیناوی و روسیه، بسیار عالی برای زمینهای اسید است.

After living for a time in New York, Paris, and Scandinavia he settled down in 1990 as a writer and freelance journalist in Zurich.
اشتام مدتی را در نیویورک، پاریس، و اسکاندیناوی بهسر برد و سرانجام در سال ۱۹۹۰ به عنوان نویسنده و روزنامهنگار مستقل در زوریخ مستقر شد.

Thus, early in this century the preaching of the good news expanded into Scandinavia, Greece, Italy, countries of Eastern Europe, and many other areas.
بدین ترتیب، اوایل این قرن موعظهٔ بشارت به اسکاندیناوی، یونان، ایتالیا، کشورهای اروپای شرقی، و بسیاری نواحی دیگر توسعه یافت.

Consider the example of Ellen,* who also lives in Scandinavia.
برای مثال اِلن* را در نظر بگیرید که او نیز در اسکاندیناوی زندگی میکند.

In 1609, English sea captain and explorer Henry Hudson was hired by the Dutch East India Company (VOC) located in Amsterdam to find a Northeast Passage to Asia, sailing around Scandinavia and Russia.
در 1609 میلادی، هنری هودسون ، ناخدا و کاوشگر انگلیسیِ مهاجر توسط کمپانی هند شرقی هلند(VOC) واقع در آمستردام بکار گرفته شد تا گذرگاه شمال شرقی را برای رسیدن به آسیا، با کشتیرانی از پیرامون اسکاندیناوی و روسیه پیدا کند.