stylist oor Persies

stylist

naamwoord

designer

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

سبك دار

سبکی

naamwoord

(به ویژه جامه) طراح

(نویسنده یا نقاش و غیره) دارای سبک مشخص · صاحب سبک · طراح مد

Soortgelyke frases

stylistic
از نظر سبک · سبکی (stylistical هم می گویند) · وابسته به سبک (به ویژه سبک ادبی)

stylistics
(با فعل مفرد) سبک شناسی

voorbeelde

Or maybe all I need is a good stylist
يا شايد فقط به يه متخصص مد نياز دارم

There is still a stylist?
استایلیست هم داریم?

There were no art directors, no stylists, no chance for reshoots, not even any regard for lighting.
نه دکور هنری و نه گریم ایی بود، و نه شانسی برای دوباره عکس گرفتن، و نه حتی هیچ اهمیتی به نورپردازی.

They pioneered production techniques and stylistic devices used throughout the twentieth century.
آنها در روشهای تولید و دستگاههای سبک مورد استفاده در سراسر قرن بیستم پیشگام شدند.

He was dropping $ 50 on a hair stylist.
50دلار ميداد به آرايشگر موهاش

Visually and stylistically, that's how we wanted to portray this world.
به لحاظ بصری و سبکی، میخواستیم این جهان را اینطور تصویر کنیم.

no, no, no. but then, i will become stylist, yes
نه نه نه. پس من يک آرايشگر ميشم

Of the others, Electra shows stylistic similarities to these two plays, which suggests that it was probably written in the latter part of his career.
از میان بقیه نمایشنامهها، الکترا از نظر سبکی شباهتهایی به این دو نمایشنامه دارد که نشان میدهد این نمایشنامه احتمالاً در بخش دومِ دوران کاری او نوشته شدهاست.

The southern dragon stylist relies on a variety of fighting techniques that can be employed for a wide range of needs.
سبک اژدهای جنوبی بر پایه تکنیکهای مبارزهای مختلفی استوار است که در گستره زیادی از نیازها میتوان آنها را بکار برد.

By 1982, the year the band initially broke up, Blondie had released six studio albums, each exhibiting a stylistic progression from the last.
تا سال ۱۹۸۲، سالی که گروه منحل شد، بلاندی شش آلبوم استودیویی عرضه کرده بود؛ هرکدام پیشرفتی سبکوار را از گذشته ارائه میدادند.

you stylist, you buy some style shoes
تو خودت آرايشگري بايد چندتا گفش خوش سليقه بخري

reg'lar stylistic stuff.
واقعا سبک درست و حسابی داشته باشد.

Mrs. Skitzer, I am afraid our stylist is out today.
خانم اسکيتزر شرمنده ام که بگم آرايشگر ما امروز از اينجا رفت

Lingesan, she is a leading stylist who gets 50,000 a day.
لينگسا ، اون يه متخصص مُده که روزي 50 هزار تا مي گيره

A stylist would not allow these ornaments, or attempts at flourishes just look at these unfinished tails!
یک خطاط ماهر این برآمدگیهای آخری را ممکنست بردارد.

my associate here is looking for a stylist he can trust
رفيق من داره دنبال يک آرايشگر خوب ميگرده که بشه بهش اعتماد کرد

In the history of art, after Neoclassicism which in the Romantic era could itself be considered a historicist movement, the 19th century saw a new historicist phase marked by an interpretation not only of Greek and Roman classicism, but also of succeeding stylistic eras, which were increasingly considered equivalent.
در تاریخ هنر بعد از نئوکلاسیسم که در دوران رومانتیک خود میتواند یک جنبش تاریخی در نظر گرفته شود، در قرن نوزدهم یک مرحلهٔ تاریخی جدید دیده شد که مشخص شده بود توسط تفسیر نه فقط یونان و سبک باستانی رومی، بلکه موفقیت سبک دوره ها، که به طور فزاینده برابر در نظر گرفته شده بودند.

Four more letters are minor stylistic changes, such as conjunctions.
چهار حرف دیگر تغییرات جزئی در سبک است، از قبیل حروف ربط.

There were famous men among them, men who had been wrenched away from their stylistic labors and plunged into public meetings by the Dreyfus affair.
در آن میان برخی نویسندگان نامآور دیده میشدند، از آنهائی که قضیهٔ دریفوس ناگهان از کار قلم بازگرفته و در مجامع عمومی افکنده بود.

I'm going to bring in the best stylist in the country, for you.
بهترين متخصص مُد کشور رو براتون ميارم

they were dog stylists
آرايشگر سگ بودن

Stylist William Baker has suggested that this is part of the reason she entered mainstream pop culture in Europe more successfully than many other pop singers who concentrate solely on selling records.
ویلیام بیکر که یک متخصص مد است این را بخش از دلایلی میداند که موجب شدهاست او بیش از سایر خوانندگان پاپی که تنها قصد فروش آثارشان را داشتهاند به جریان اصلی فرهنگ پاپ قارهٔ اروپا وارد شود.

Despite major stylistic differences between specific artists, Regionalist art in general was in a relatively conservative and traditionalist style that appealed to popular American sensibilities, while strictly opposing the perceived domination of French art.
با وجود تفاوتهای عمده سبکی بین هنرمندان، هنر دیارگرا عموماً به شیوهای محافظهکارانه و با سبکی سنتی به حساسیتهای عمومی آمریکایی متوسل میشد درحالیکه موکداً مخالف سلطه ادراکیِ هنر فرانسوی بود.

Numerous stylistic changes have made the genre of their music difficult to determine, though it is generally considered to be a form of metal.
تغییرات مختلف سبکانه، ژانر موسیقی آنها را دشوار برای تعیین، ساختهاست، اگر چه بهطور کلی به عنوان یک شکل از متال است.

It's time for a personal stylist.
وقتشه يه آرايشگر شخصي بگيري