successful oor Persies

successful

/səkˈsɛsfl̩/ adjektief

Resulting in success; assuring, or promotive of, success; accomplishing what was proposed; having the desired effect; prosperous; fortunate; happy

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

موفق

adjektief

resulting in success

Instead, they had three characteristics, the really successful teams.
در عوض گروه هایی که سه ویژگی رو داشتند، موفق ترین ها بودند.

کامگار

resulting in success

کامیاب

Indeed, for an essential hotel in a great and successful American commercial city, it was almost too luxurious.
واقعا هم برای هتل اصلی این شهر تجاری بزرگ و کامیاب آمریکائی این همه تجمل زیاد بود.

کامروا · کامکار · كامياب · کامران · کامروایانه · رستگار · موفقیت آمیز · کامیابی آمیز

Successful

Soortgelyke frases

natural succession
توالي اوليه · توالي ثانويه · توالي طبيعي · توالي گياهي · توالی بومشناختی

plant succession
توالي اوليه · توالي ثانويه · توالي طبيعي · توالي گياهي · توالی بومشناختی

financial success
موفقیت مالی

apostolic succession
(در فرقه ی کاتولیک) اعتقاد بر این که ماموریت تبشیر که از سوی عیسی به پطروس مقدس محول شد نسل اندر نسل تا به امروز به اسقف ها ارث می رسد · خلافت رسولی

Successful management
مدیریت موفق

primary succession
توالي اوليه · توالي ثانويه · توالي طبيعي · توالي گياهي · توالی بومشناختی

ecological succession
توالي اوليه · توالي ثانويه · توالي طبيعي · توالي گياهي · توالی بومشناختی

successively
متوالیا · پشت سر هم · پی در پی · پیاپی

inheritance succession
توارث · توارث مالکيت

voorbeelde

There have been at least two successful attempts to formalize probability, namely the Kolmogorov formulation and the Cox formulation.
حداقل دو تلاش موفق برای به به صورت فرمول درآوردن احتمال وجود دار: فرمولاسیون کولموگروف و فرمولاسیون کاکس.

Philip's invasion of Bohemia was successful.
حملهٔ متعاقب فیلیپ به بوهم موفقیتآمیز بود.

True success is not determined by the material or social goals that those in the world often pursue.
مردم دنیا اغلب در پی مادیات یا اهداف اجتماعی هستند ولی موفقیت واقعی به چنین چیزهایی بستگی ندارد.

I think you had two successful companies, and then you started addressing this problem of how could you use satellites to revolutionize radio.
فکر می کنم دو شرکت موفق داشتی، و سپس شروع این مشکل که چگونه از ماهواره برای انقلاب رادیویی استفاده کنیم.

You'd probably be very successful.
حتماً موفق هم خواهی شد.

He meant, like all great souls, that his success should be owing entirely to his merits;
و مانند اشخاصیکه طبعی بلند دارند میخواست همهچیز را با لیاقت و پشتکار خود بدست بیاورد.

There is no guarantee of success.
، ضمانتی برای موفقیت نداره

Now that means that poverty leaves a really lasting scar, and it means that if we really want to ensure the success and well-being of the next generation, then tackling child poverty is an incredibly important thing to do.
این به این معنیست که فقر زخم ماندگاری میگذارد و این معنیست که اگر ما واقعا میخواهیم از موفقیت و خوب بودی نسل بعد مطمئن شویم، رویارویی با فقر بچگی کار بسیار حیاتییست که باید انجام دهیم.

Johnson attended this event, which also marked the 55th anniversary of astronaut Alan Shepard's historic rocket launch and splashdown, a success Johnson helped achieve.
این رویداد مشخص ۵۵ سالگرد فضانورد آلن شپرد's تاریخی پرتاب موشک و فرود که موفقیت جانسون کمک کردهاست.

Stronger growth in out-years is predicated on improvements in security, the achievement of political stability, the successful implementation of reforms, and continued high levels of aid.
ولی بستر مناسب برای رشد چشمگیر در طی سالیان متذکره، در گرو موجودیت امنیت بهتر، ثبات سیاسی، تطبیق موفقانه اصلاحات و مساعدت های پایدار بین المللی به سطح بلند میباشد.

Why have the Witnesses been successful?
چرا شاهدان موفق بودهاند؟

So we find some investors, and they pay for a set of services, and if those services are successful, then they improve outcomes, and with those measured reductions in re-offending, government saves money, and with those savings, they can pay outcomes.
بنابر این ما تعدادی سرمایه گذار پیدا می کنیم، و آنها هزینه بعضی خدمات رو پرداخت می کنند، و اگر این خدمات موفقیت آمیز باشند، و باعث بهبود نتایج بشوند، و جرایم مجدد کاهش پیدا کنند، و در نتیجه دولت پس انداز داشته باشد، با اون پس انداز ها، می تواند هزینه نتایج رو پرداخت کند.

Well, we give our best students the best chance at success.
خب ما به بهترين دانش آموز هامون بهترين شانس براي موفق شدن رو ميديم

as to my poor word 'success, which you quarrel with
طفلکی این لفظ موفقیت که بر سرش با من مشاجره میکنید...

Why is preparation by the publishers important for the success of a meeting for field service?
برای آن که جلسهٔ موعظه مؤثر باشد، چرا مهم است که مبشّران خود را آماده کنند؟

" success story ", You know?
" داستان موفقيقت آميز " باشم, ميدوني که ؟

His many pianoforte works have won permanent success.
بسیاری از آثار پیانوی او موفقیتهای دائمی کسب کرد.

In fact, their seeming successes ‘exceeded the imaginations of their hearts.’
موفقیت ظاهری آنها حتی ‹از خیالات دلشان تجاوز میکرد!›

It could be that the apostle John felt embarrassed about his rash outburst when he later enjoyed a successful preaching campaign among the Samaritans. —Acts 8:14, 25.
بعدها، زمانی که اهالی سامره به موعظهٔ یوحنا واکنش مثبت نشان دادند، احتمالاً او از برخورد گذشتهاش شرمنده شده بود.—اعما ۸:۱۴، ۲۵.

A reasoning approach is usually more successful.
برعکس، با برخوردی معقول و منطقی اغلب نتیجهای بهتر حاصل میکنیم.

And it makes all the difference in the world between success and failure.
و علت شکست و موفقيت در همين چيز نهفته هست

Janusz, mentioned earlier, did not achieve great success in his gardening business; rather, he met with failure.
یانوش برخلاف انتظارش در شرکت باغبانی خود ورشکست شد.

Hardly a success.
اصلا موفق نبود.

The 10BROAD36 broadband variant of Ethernet was standardized by 1985, but was not commercially successful.
پهنباند 10BROAD36 نوع دیگری از اترنت بود که در ۱۹۸۵ استانداردسازی شد، اما از نظر اقتصادی موفق نبود.

(Laughter) Our ambassadors are the Mo Bros and the Mo Sistas, and I think that's been fundamental to our success.
(خنده) سفیران ما برادران و خواهران سبیلو هستند ، و من فکر میکنم که در موفقیت ما اساسی بوده اند.