to be determined oor Persies

to be determined

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

بعداً تعیین میگردد

voorbeelde

Similarly, for each group of parameters, the habitability threshold for each is to be determined.
از سوی دیگر برای هر فرد، سقف هزینه تعیین میشود.

You allow your course to be determined by Pagan superstition?
شما اجازه ميديد که راهتان توسط کافران خرافاتي تعيين بشود ؟

The effect of consumption of caffeine (including coffee, black tea, mate, and dark chocolate) remains to be determined.
اثر مصرف کافئین (از جمله قهوه، چای سیاه و شکلات تیره)، نامشخص است.

The amount of impression it makes is not to be determined so exactly.
طبایع نرمی وجود دارند که عقاید دیگران در آنهارخنه میکند و ویرانشان میسازد.

Still, some vital facts needed to be determined.
با این حال، هنوز موضوعاتی بود که میبایست روشن میشد.

wherein they had the same privilege with the men, to be determined by their own judgment.
در ین جا باید به زنان نیز همان حقی را داد که به مردان دادیم و خود باید معین کنند که تا چه حد زیبا و در دوخت و دوز هنرمندند.

It has highest accuracy when sex is able to be determined.
تعیین دقیق زمان تخمکگذاری میتواند در تعیین جنسیت فرزند مؤثر باشد.

Still, we need to be determined never to become of that sort.
با اینحال، باید بر حذر بود تا هرگز در شمار این نوع اشخاص محسوب نشویم.

Thus, when we are plagued by feelings of worthlessness, we need to be determined to fight back.
از این رو، هنگامی که احساس بیارزشی و پوچی همچون آفتی به جان ما میافتد، باید مصمم باشیم که بر این احساس خود چیره شویم.

While the award is no longer automatic, the termination "date to be determined" has not been set.
در حالی که این جایزه دیگر خودکار نیست، فسخ «تاریخ تعیین شده» تعیین نشدهاست.

As the situation is rapidly evolving, the final scope and severity of the outbreak remain to be determined.
از آنجا که وضعیت به سرعت در حال تحول است، لذا دامنه نهایی و شدت شیوع بیماری همچنان مسئلهای است که باید تعیین شود.

That is not something to be determined solely by the clock.
مقدار آن در هر سخنرانی متفاوت است و نمیتوان برای آن زمانی مشخص تعیین کرد.

it's not easy, of course... to be determined and
این آسان نیست، البته...مصمم بودن و

Moses had to be determined to become an architect.
موزس برای معمار شدن باید خیلی مصمم میبود.

Christian youths, you too need to be determined to serve Jehovah faithfully.
ای نوجوانان شما نیز مصمم باشید یَهُوَه را وفادارانه خدمت کنید.

of which I leave the reasons to be determined by philosophers.
دلیل آن را واگذار میکنم به آراء فلاسفه.

This is incomplete information that is to be determined in each problem case.
اطلاعات ناقص باید در هر مسئله مشخص شود.

to be determined that a later date
در روزهای آینده اونها را مشخص میکنیم

the status of the crew has yet to be determined
و وضعيت خدمه هواپيما هنوز مشخص نيست

and in that way she determined the life in a house where in reality nothing had to be determined.
و برای خانه تصمیم میگرفت؛ خانهای که در واقع اصلاً به تصمیم نیاز نداشت.

Those who live according to the flesh allow their life course to be determined basically by their sinful human nature.
آنان که مطابق امیال نفسانیشان زندگی میکنند اجازه میدهند که طبیعت و سرشت گناهآلودشان تعیینکنندهٔ راه زندگیشان باشد.

After that there was choice of ways, to be determined only when our scouts returned with reports as to ponded rainwater.
و بعد از آن ما میتوانستیم یکی از چند راهی که وجود داشت انتخاب کنیم.

What choice is every reasoning human fully able to make, and what should this help us to be determined to do?
راهی که هر انسان معقولی قادر به انتخاب آن است چیست، و این موضوع در تعیین چه چیزی به ما کمک میکند؟

The number of miners trapped inside has yet to be determined, but the company estimates that 30 men were working below.
تعداد معدنچیان گرفتار شده هنوز مشخص نیست اما شرکت تخمین میزنه حدود 30 مرد اون پایین کار میکردند