war horse oor Persies

war horse

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

(عامیانه - آدم) جنگ دیده

(عامیانه - نمایش یا کنسرت و غیره) تکراری و کهنه

اسب جنگی

Had it urged the war horse, or plied the needle?
بر اسب جنگی سوار بوده یا سوزن به دست داشته؟

جنگ آزموده

گرگ باران دیده

voorbeelde

Had it urged the war horse, or plied the needle?
بر اسب جنگی سوار بوده یا سوزن به دست داشته؟

i even cleaned stable manure at the war horse training field
بلكه حتي اصطبل ميدان اسبهاي جنگي را هم تميز كرده ام

The little princess, like an old war horse that hears the trumpet
شاهزاده خانم کوچک مانند مادیان پیر هنگ که چون آهنگ شیپور را میشنود

" War Horse. "
اسب جنگي

(Deuteronomy 17:16) War horses would not be needed because Jehovah would save his people.
( تثنیه ۱۷:۱۶) نیازی به اسبهای جنگی نبود زیرا یَهُوَه بدست خود قومش را نجات میبخشید.

and war horses prancing, and columns rising and fountains falling and pigeons fluttering.
همراه اسبهایی جنگی که در حال یورتمه بودند و فوارهها و کبوترانی در حال پرواز.

War-Horses Fall, Prisons Open
سقوط اسبهای جنگی و گشوده شدن در زندانها

They's a ol' war horse in here that's a kick.
اونجا یه قهوهخونهی حسابیه

go to the war horse training field right now
همين حالا برو به ميدان تعليم اسبهاي جنگي

The prosecutor started like a war horse at the sound of a trumpet.
دادستان تهم مانند یک اسب جنگی که از صدای شیپور بلر زه درمیآید لرزید و به او چنین گفت:

Maulud, the old war horse, went up with his mule mounted regiment, and quartered himself among the famous ruins of Petra.
مولود، آن جنگجوی پیر با هنگ قاطر سواران خود به خرابههای مشهورپترا رفت و در آنجا مستقر شد.

Thou who didst pick up Andrew Jackson from the pebbles; who didst hurl him upon a war horse; who didst thunder him higher than a throne!
آندرو جاکسن را از خاک برگرفتی و بر اسب جنگی نشاندی و به جایی بالاتر از تخت و تج رساندی، شاهد و منجی من باش!

Then she came to great open squares with black shiny, tightly buttoned statues of fat men in the middle, and war horses prancing, and columns rising and fountains falling and pigeons fluttering.
سپس به میدانهایی بزرگ و گسترده رسید با مجسمههایی سیاه و براق ازمردانی فربه که دکمههایشان را به آراستگی بسته بودند، همراه اسبهایی جنگی که در حال یورتمه بودند و فوارهها و کبوترانی در حال پرواز.

By night, the Syrian ruler sent horses, war chariots, and troops to Dothan.
وقتی پادشاه اَرام شنید که او در دوتان است، شبهنگام اسبها، ارابههای جنگی و لشکرش را به آن شهر حصاردار بالای تپه فرستاد.

(2 Kings 19:34, 35) Jehovah thus delivered Judah, not “by a bow or by a sword or by war, by horses or by horsemen,” but by an angel.
( ۲پادشاهان ۱۹:۳۴، ۳۵) بدین طریق، یَهُوَه یهودا را نجات داد، اما «نه به کمان و شمشیر و جنگ و اسبان و سواران،» بلکه با یک فرشته.

See what’s happening to the horses and war chariots of the Egyptians.
ببین برای اسبها و اَرابههای جنگی مصریان چه رخ میدهد.

After all, a person does not see a fiery war chariot and fiery horses every day!
دیدن ارابهای آتشین با اسبهای آتشین امری خارقالعاده است!

I don't wanna risk losing you for some horse shit war over sand and oil.
من نميخوام تو رو در خطر از دست دادن به خاطر يک جنگ مسخره سر نفت و خاک قراربدم

The Syrian king is enraged and sends “horses and war chariots and a heavy military force” to capture Elisha.
این موضوع چنان غضب پادشاه اَرام را برانگیخت که «سواران و ارابهها و لشکر عظیمی» را برای دستگیری اَلِیشَع گسیل داشت.

A whole army of Syrians with horses and war chariots was surrounding the town, waiting to capture God’s prophet.
لشکر ارامیان که متشکل بود از سواران و ارابههای جنگی بسیار، برای دستگیری نبی خدا شهر را محاصره کرده بود!

When God answers our prayers, we do not have a vision of a flaming war chariot and fiery horses.
وقتی یَهُوَه دعای ما را اجابت میکند، به ما رؤیای ارابهٔ آتشین و اسبهای آتشین نمیدهد.

Israel places greater trust in horses and in war chariots than in the living God, Jehovah.
اسرائیل به اسبها و ارابههای جنگی بیش از یَهُوَه خدای زنده اطمینان میکند.

The rider on a fiery-colored horse depicts the wars that have afflicted mankind.
اسبسوارِ اسب سرخ، نمایانگر جنگهایی است که جامعهٔ بشری به آن دچار بوده است.

an envoy from hyeon to city came and requested to use our horses for the war
نماينده اي از شهر هيون –تو آمد، و درخواست کرد که از اسبهاي ما براي جنگ استفاده کنه

* The second time that Elisha saw horses and war chariots of fire was during the crisis at Dothan described in the introduction of this article.
* دفعهٔ دومی که اَلِیشَع اسبها و ارابههای آتشین را دید طی وضعیت بحرانی در دوتان بود که در اول مقاله توصیف شد.