(برخی گویش های محلی) نزدیک oor Engels

(برخی گویش های محلی) نزدیک

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

anear

verb adposition

Soortgelyke frases

نتایج نزدیک به هم
photo finish

(سابقا) افسر گمرک که برای بازرسی سوار کشتی های نزدیک به کرانه می شد
tidewaiter

نزدیک دهان
peroral

(وابسته به یا نزدیک مغز سر انسان) مغزی
encephalic

(جواهر سازی) آرایش نزدیک به هم نگین ها (به طوری که فلز پیدا نباشد)
pave

بهم نزدیک سازی
juxaposition

نزدیک به گونه ها
buccal

نزدیک درز لباس کوک زدن
topstitch

voorbeelde

همچنان که به زمان برگزاری کنگرهٔ ناحیهای نزدیک میشویم هدفمان باید چه باشد و چرا؟
As the convention approaches, what should be our aim, and why?

من يه فاحشه ام اين تنها راه ِنزديک شدن به " شيطان ِشمالي " بود
I am a prostitute, this is the only way to get close to North Evil.

يک اپارتمان کوچک تنها براي خودم نزديک به دانشگاه گرفتم
I found a small apartment just for me close to the campus.

او در سن پیری، نزدیک به اواخر حکومت اردشیر درگذشت.
Thus armed he slowly descended from the fort.

ژاکب به او کمک کرد که برخیزد و به آتش نزدیک شود.
Yakob helped him to rise, and led him to the fire.

به علاوه، یَهُوَه با ایجاد رابطهای نزدیک ‹ما را به جلال میرساند.›
Additionally, Jehovah ‘will take us to glory,’ that is, into a close relationship with him.

عیسی بر پایهٔ رابطهٔ نزدیک و شباهتش به آفریدگار گفت: «کسی که مرا دید، پدر را دیده است.»
On the basis of his intimate relationship with and likeness to the Creator, Jesus said: “He that has seen me has seen the Father also.”

، زخم را وسيع تر ميکرد ، گوشت تنش را تا نزديک سينه ميشکافت
dragged at his flesh, tearing it up across his chest

شما لطف کردید و به من گفتید که در آینده نزدیک خیال دارید ازدواج کنید.
You have as good as informed me, sir, that you are going shortly to be married.

نزدیک بود به خاطر چنان موضوع ناچیز و کماهمیتی خود را از میان ببرد.
had almost done for himself on account of such a _trivial_ circumstance.

اگر دو طرف از نظر توانایی نزدیک به هم باشند، نتیجهٔ جنگ احتمالاً یک پیروزی پیروسی است.
If the sides are nearly evenly matched, the outcome of a war of attrition is likely to be a Pyrrhic victory.

سرانجام صدای قدمهایش را از نزدیک شنید
At last he heard steps approaching

موقعی که دوباره این زندگی رو از نزدیک دیدم بیزار شدم حتی زجرکشیدم...
I even got sick and faint when I saw that life again.

نزديک تر از اون که کسي بپذيره
closer than anyones admitted

وقتی تابستان نزدیک شد
As summer neared

بيا رستوران نزديک پارک
Come to the restaurant near the park.

انگشت اشارهام را اطراف لکه بزرگ تری، نزدیک وسط پنجره حرکت میدهم و فکر میکنم.
I run my index finger round one of the larger patches near the centre, thinking.

دریک خشم ناگهانی نزدیک بود خرگوش تازه کباب شده را به میان آتش بی اندازد.
In a sudden rage, he almost slung the freshly cooked rabbit into the fire.

وقتی که به شهر نزدیک شدند، با هم قرار گذاشتند که یکشنبهٔ آینده همدیگر را باز ببینند.
When they were near their journey's end they agreed to meet again on the following Sunday

۲۷ پایان نظام شیطان بسیار نزدیک است.
27 Today, we face the end of Satan’s entire world.

نزديك # مايل عقب تر را جاده حيوانات مرده خوابيده بودن
approximately # km behind us there was equal on the road

یوئیل نبی چنین پاسخ میدهد: «زیرا روز [یَهُوَه] میآید و نزدیک است.
The prophecy answers: “For the day of Jehovah is coming, for it is near!

پتیا به وی نزدیک شده فریاد کشید: منتظر باشید؟ ...
Wait?... he exclaimed as Petya rode up to him.

دیگه هرگز نزدیک خونه یا اعضای خانواده ما نخواهد شد
He will never again approach our house nor any member of our family.

درحالیکه اسبها در حال چَرا هستند، کاهن به من نزدیک میشود
While the horses are grazing, the druid approaches me.