(به ویژه پیش از تب) لرزه oor Engels

(به ویژه پیش از تب) لرزه

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

rigor

naamwoord

Soortgelyke frases

لرزه (در اثر ترس یا تنفر)
chill

دریا لرزه
seaquake

لرزه ی صدا (vibrato هم می گویند)
tremolo

الت سنجش زمین لرزه های جزئی
tromometer

(فرانسه) لرزه (از شدت ترس یا هیجان یا لذت)
frisson

(زلزله ی کوچکتر که پس از زمین لرزه ی اولیه حادث می شود) پس لرزه
aftershock

زمین لرزه سنج
seismometer

نقطه ظهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentre

لرزه میز
jig

voorbeelde

طوری به من نگاه کرد که قلبم به لرزه افتاد.
She looked at me in a way that made my heart stop beating.

قلب ملانی به لرزه افتاد گفت : اوه ، نه !
Oh, cried Melanie, stricken to the heart.

با فریادهای خوشی به سوی نامزد آسمانی که گامهایش دنیا را به لرزه درمیآورد هجوم میبرند،
running with glad shouts, to meet the divine Bridegroom, whose footsteps shake the earth

در سکوتی که حک مفرما شده بود، میر به لرزه در آمد.
The table trembled in the silence that followed.

بروز يک زمين لرزه احتمالي در قسمتهاي پايين منهتن
... of a possible earthquake in lower Manhattan.

و لبانش به لرزه افتاد.
The corners of his mouth quivered.

راه ميره زمين مي لرزه
The very ground trembles at his feet.

سانکو از این سخنان و از این حرکات خشمآلود چنان برجا خشک شد و چنان به لرزه درآمد
at his words and furious gestures Sancho was so scared and terrified

همه صدای غرش توپها را میشنیدند و از شلیک هزاران تفنگ به لرزه میافتادند.
everyone listened to the sound of booming cannon and the crackling of thousands of rifles which

ناگهان تام از سر تا پا به لرزه افتاد،
Now Tom shivered from head to heel;

لرزه در یکنوع بازی ورق.
Tremble On Baccarat.

و با قدرت انتقال یافتهاش او را به لرزه در میآورد.
and to set her quivering with its imparted strength.

فریادی گوش خراش تماشاخانه را به لرزه درآورد
A wild shriek pierced the house

نخست لرزه بر اندامم افتاد
which at first startled me badly

این حالا پیش لرزه بود لرزه اصلی هم میاد
That was the P-wave just now. The S-wave is coming.

وجود دارد برای به لرزه در ترس شیطان.
There for tremble in in fear Satan.

صدای آهستهی سواران حتی دل کسانی را که زبان آن مردم را نمیدانستند، به لـرزه درآورد؛
The slow voices of the Riders stirred the hearts even of those who did not know the speech of that people;

ناقوس بزرگ به لرزه در میآید
Then shall the huge bell tremble

ولی هر دفعه که حواسش را جمع میکرد، ترسی تازه و غریب او را به لرزه در میآورد.
but each time she collected her thoughts, fresh gusts of rage and fear shook her.

حدود ۲۰۰ هزار نفر در ۲۶ آوریل در «سینه لرزه» شرکت کردند.
Furthermore, 200,000 people attended the "Inside Bram" backdoor tour.

و هر چند وقت یک بار از فکر مبارزهای که در پیش است به لرزه میافتد.
Every so often he trembles as he thinks about the battle to come.

و بنابراین بیم از دست دادن ثروت و حقوقش او را به لرزه میافکند.
and only trembles for fear he should lose his money and the privileges that he has won for himself.

کنت را لرزه گرفته و دلش تپید و بیاختیار گفت
said Monte Cristo, starting

زمين لرزه
Earthquake!

کوه سینا در میان رعد و برق و صدای بلند کَرنا و ابری غلیظ به لرزه در آمد.
Amid thunder and lightning and the loud sound of a horn, Mount Sinai smoked and trembled.