(قدیمی) اثبات کردن oor Engels

(قدیمی) اثبات کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

approve

werkwoord

Soortgelyke frases

(دادخواهی) اثبات بعدی ادعای خود را تقبل کردن
verify

(بطلان عقیده یا چیزی را) اثبات کردن
confute

(ادعاها یا نکات خود را) اثبات کردن
fortify

(نادرست بودن چیزی را اثبات کردن) رد کردن
disprove

(خلاف چیزی را) اثبات کردن
refute

تصدیق کردن- اثبات کردن
Verify

(زبان شناسی - وجه اشتقاق و شکل واژه را با آوردن دلیل و مثال) اثبات کردن
attest

قانونی بودن (وصیت نامه) را اثبات کردن
prove

اثبات کردن
ascertain · bear out · corroborate · deraign · manifest · prove · substantiate · support · underpin · validate · verify · vouch

voorbeelde

هيچي براي اثبات کردن به من نداري.
You ain't gotta prove nothing to me.

چیزی برای اثبات کردن بهش ندارم
I have nothing to prove to her.

اثبات کردن تشخیص اشتباه سخت است
it would be hard to prove it was misdiagnosis

" موري " نامه ي " متيو " رو پيش چندين يک از مقامات برده و حرف آخرشون اينکه " اثبات کردن وصيت بودن ".
Murray has taken Matthew's letter to various authorities and their conclusion is that it demonstrates testamentary intention.

اشتباه کارپ را به او اثبات کردن آنچنان که ناگزیر میشد سخنان خود را با خشم و انزجار باز پس گیرد
To convince Carp of his mistake, so that he would have to eat his own words with a good deal of indigestion

کارد ، يه وسيله مناسب براي اثبات کردن خودته... اما اون ديگه قديمي شده ، و البته به درد کار ما هم نمي خوره.
That's only good if you wanna make a brutal point, but it's low-tech, completely unsuited to our purposes.

بدون فرضیه، چیزی برای انکار کردن یا اثبات کردن وجود ندارد، اما پروفایل بیان میتواند برای شناسایی فرضهای کاندید برای آزمایشهای آینده کمککننده باشد.
With no hypothesis, there is nothing to disprove, but expression profiling can help to identify a candidate hypothesis for future experiments.

بانو تراتوود، به مجرد دریافت نامة شما واجب دیدم که برای اثبات کردن حسن نیت خود و از جانبی هم بیشتر برای اینکه احترام شما را مراعات کرده باشم ...
'Miss Trotwood: on the receipt of your letter, I considered it an act of greater justice to myself, and perhaps of more respect to you '

استقرای ساختاری روشی است که برای اثبات کردن قضایا از آن استفاده میشود که در منطق ریاضی (به عنوان مثال، در اثبات قضیه لس)، علوم کامپیوتر، نظریه گراف، و برخی دیگر از زمینههای ریاضی کاربرد دارد.
Structural induction is a proof method that is used in mathematical logic (e.g., in the proof of Łoś' theorem), computer science, graph theory, and some other mathematical fields.

این نیازمند، یه چیزی بیشتر شبیه، انجام کاری برای خودتان است: یه ذره بینش خلاق داشتن؛ استفاده از تخیل تان ؛ وارد میدان شدن؛ انجام آزمایش؛ کار کردن روی اثبات چیزی؛ صحبت کردن با کسی.
It's going to require, most likely, doing some work for yourself: having a little creative insight; using your imagination; getting out into the field; doing the experiment; working through the proof; talking to someone.

در ابتدا اثبات آنها از طرف همه ریاضیدانها مورد تأیید واقع نشد، چرا که چک کردن یک اثبات کامپیوتری توسط انسان امکانپذیر نبود(Swart ۱۹۸۰).
Initially, their proof was not accepted by all mathematicians because the computer-assisted proof was infeasible for a human to check by hand (Swart 1980).

اون داستان " گرگ ها بزرگش کردن " هم . هيچوقت به اثبات نرسيده
The whole " raised by wolves " thing was never really proven.

خانم وال از اثبات این موضوع که درست کردن فدرستونهای ساختگی و محروم کردن فدرستونهای واقعی هیچ نتیجهای ندارد احساس پیروزی آمیخته به اندوهی داشت؛
Mrs. Waule had a melancholy triumph in the proof that it did not answer to make false Featherstones and cut off the genuine;

اما نمیتوان اثبات کرد که این به منظور بیرون کردن آب از طریق سوراخ تنفس است.
but it cannot be proved that this is for the purpose of discharging water through the spiracle.

من برای پرونده کردن این به عنوان یه اثبات آماده نیستم
I'm not ready to file this as proof.

پروفسور آندرو اپل، استاد دانشگاه پرینستون، به دنبال اثبات این مسئله است که هک کردن یک ماشین رایگیری تا چه اندازه آسان است.
Princeton University Professor Andrew Appel set out to prove how easy it was to hack into a voting machine.

نمایشهایی همچون patlabor کار خود را از این بازار شروع کردند و اثبات کردند که راهی برای تست کردن انیمیشنهای کم فروش دربرابر مخاطبان وجود دارد.
Shows such as Patlabor had their beginnings in this market and it proved to be a way to test less-marketable animation against audiences.

این مورد از قضیه هنوز در Π11-CA۰ قابل اثبات است، اما با اضافه کردن یک «شرط جزئی» به تعریف مرتبسازی درختها در بالا، او یک تغییر طبیعی در تئوری یافت که در این سیستم غیرقابل اثبات بود .
This case of the theorem is still provable in Π1 1-CA0, but by adding a "gap condition" to the definition of the order on trees above, he found a natural variation of the theorem unprovable in this system.

اثبات قضایا دربارهٔ همه گزارهها ممکن است برای ساده کردن مناسب باشد.
Thus it seems that testing all items simultaneously may be a more efficient procedure.

اثبات میشه که حل کردن رابطه علت و معلولی سخت است از میان تعداد زیادی روند سخت شامل افزایش قانون خرید انلاین موسیقی، اشتراک فایل غیرقانونی، از ارزش افتادن سی دی و چشمپوشی از بسیاری از مغازههای موسیقی مستقل همراه با تبدیل همزمان فروش با جعبه بزرگ خرده فروشان.
It has proven difficult to untangle the cause and effect relationships among a number of different trends, including an increase in legal online purchases of music; illegal file-sharing; drops in the prices of CDs; and the extinction of many independent music stores with a concomitant shift to sales by big-box retailers.

و قوه ناچیز منطق ما چند برابر گشته بواسطه هنجارها و نهادهای منطق، کنجکاوی روشنفکرانه، مناظره آزاد، شکگرايی مرجع و تعصب مذهبی و بار اثبات برای تایید ايدهها با مواجه کردن آنها علیه واقعيت.
And our puny rational faculties have been multiplied by the norms and institutions of reason, intellectual curiosity, open debate, skepticism of authority and dogma and the burden of proof to verify ideas by confronting them against reality.

او بجای اداره کردن موقعیت به طور ملایم، متخاصمانه قدرتش را اثبات کرد –و ۱۰ سِبط از ۱۲ سِبط را از دست داد.
Instead of handling the situation mildly, he belligerently asserted his authority —and lost 10 of the 12 tribes.

پروفایل بهطور کلی نمیتواند چیزی دربارهٔ عدم دسترسی یک قطعه کد را اثبات کند، اما ممکن است یک اکتشافی خوب برای پیدا کردن کدهای غیرقابل دسترس باشد.
Profiling in general can not prove anything about the unreachability of a piece of code, but may be a good heuristic for finding potentially unreachable code.

سلسلهٔ دوم: آشنا کردن خواننده با موادی که برای آفرینش تازه لازم است و اثبات درستی و سلامت و کیفیت خوب آن.
SECOND SERIES: To acquaint the reader with the material required for a new creation and to prove the soundness and good quality of it.

وقتی دوران راهنمایی را شروع کردم، دانشآموزان دیگر سربهسرم میگذاشتند که مو ندارم، برای اثبات این که اشتباه می کنند، شروع کردن به نشان دادن موهایم به آنها-- چیزی که خلاف باورهایم است، اما برای انجامش این فشار را روی خود حس میکردم.
But when I started middle school, the students teased me about not having hair, so to prove them wrong, I started showing them my hair -- something that goes against my beliefs, but something I felt pressured to do.