(قدیمی) گله oor Engels

(قدیمی) گله

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

people

verb noun

Soortgelyke frases

گله مادر
breeding stock

سگ کومندور (سگ گله ی پشمالو و درشت اندام و بومی مجارستان)
komondor

تک گله
monanthous

(دسته ی گوسفند یا بز و پرنده و غیره) گله
flock

(در گله ی احشام) پیشگام
bellwether

(به ویژه اسب - گله وار) راندن
wrangle

گله داری کردن
graze

گله 1
drift

سگ گله
sheep dog · sheepdog · shepherd dog

voorbeelde

یاریشان رسانید که هر چه زودتر به گلّه بازگردند
22 Imitate Their Faith —She Drew “Conclusions in Her Heart”

با اینکه از موسی و هارون گِله و شکایت میکردند در اصل نارضایتی آنها از یَهُوَه خدا بود.
Although their complaints were directed against Moses and Aaron, in Jehovah’s eyes the real target of their discontent was God himself.

سگها چنان پی آن حیوانات میدویدند و پارس میکردند که هیچیک نمیتوانست از گله جدا شود.
sending the silly woolly things leaping and bleating in fright until the low shapes streaking through the grass got them packed tight and running.

۹ اما آن اسرائیلیان مدتی کوتاه پس از رهایی شگفتانگیز شروع به گله و شکایت کردند.
9 Unbelievably, though, within a short time of their miraculous deliverance, these same people began to grumble and murmur.

چه کاری می تونم برات بکنم، خوش گله ؟
What can I do for you, beautiful?

یاهوهای همسایه محض ربودن آن گله گله میآیند
those in the neighbourhood would come in herds to seize it

برام مهم نيست که ما رو مثل يه گله گوسفند توي حراج مزرعه به نمايش دربيارن.
I don't care to be paraded like a herd of heifers at a farm auction.

موقعيتش مثل آلفاي نر گله اس
He has alpha male status.

با لحنی گله آمیز گفت:
she said plaintive ly

زیرا اورفلو شبیه محل زندگی آنان و راههای عبور گله جزءِ حیات روزمرهشان بود.
for the Overflow was their backyard, the traveling sheep a reality on the TSRs.

تنها سوت گله آمیز قطاری در حال مانوور سکوت اندوهبار را درهم میشکست.
The plaintive whistle of a train stopping was all that broke the melancholy silence.

اما او به اندازه ی گله اش اهمیت نداشت، چون به او وابسته نبود
but she wasn't as important as his flock, because she didn't depend on him.

هر بار که گمان میبریم به هدف رسیدهایم، این گلهٔ سگان از پشت ما را گازمیگیرند.
Whenever we think we have reached the goal, the pack hound us on.

از وحشت تنگنای جهان چندان گله و شکوه دارند که با بیتابی تمام میخواهند بآسمانپرواز کنند.
waiting in patience to take their flight for heaven, while they look with pity upon those of earth.

که تاریکی و سکوت رد آنها را از دید گله در حال شکار پنهان نگه دارد.
that darkness and silence would keep their trail from discovery by the hunting packs.

، اونا دستشون به خون گله آلوده شده ، و داغ رو عوض میکردن
They were caught rustling cattle and changing the brands.

هرگز نميتونم گله رو ترک کنم... مخصوصا حالا که شکارچي ها دنبالمونند.
I could never leave the flock, especially not with the hunters after us.

و دروور رفت كه گله داري كنه
and that drover, he go droving

پیران همچنین باید گله را از فساد اخلاقی این دنیای دیوانهٔ مسائل جنسی محافظت کنند.
The elders must also protect the flock from the moral corruption of this sex-oriented world.

و بدین سبب در نظر گله محبوب خواهد بود.—مَرقُس ۱۰:۴۳.
This is what makes him beloved in the eyes of the sheep. —Mark 10:43.

فقط يه نگاه به گله ي احمق بکن اصلاً هوش ندارند
Just take a good look at that idiot squad.

لحظهای بعد، در با صدا باز شد و سگ گله شتابان داخل گردید،
The next instant the door was flung wide open, and the collie, rushing into the room,

( ۱پطرس ۳:۱۸) به این صورت است که عیسی محض خاطر «گلهٔ کوچک،» «فدیهٔ ابدیرا یافت.»
(1 Peter 3:18) Jesus thus “obtained an everlasting deliverance for us,” meaning the “little flock.”

تو هیچ گله ای نداری؟...گیوم یونگ از پنج سال پیش توی آشپزخانه سلطنتی
don't you complain? keum-young has been making food

پيش آهنگ گله
bellwether