(پول یا ملک و غیره) یکپارچه کردن oor Engels

(پول یا ملک و غیره) یکپارچه کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

commingle

werkwoord

Soortgelyke frases

(قایقی که با گود کردن تنه ی درخت ساخته شود) زورق یکپارچه
dugout

دوباره متحد یا یکپارچه کردن یا شدن (رجوع شود به unite بعلاوه ی -re)
reunite

(چیزی را با چیزی که قبلا درست شده است) یکپارچه یا ممزوج کردن
incorporate

یکپارچه کردن یا پنداشتن
lump

یکپارچه کردن یا شدن
merge

دوباره متحد یا یکپارچه کردن (رجوع شود به unify بعلاوه ی -re)
reunify

(روان شناسی) یکپارچه کردن (از نظر شخصیت و روان)
integrate

یکپارچه شدن یا کردن
associate · club

گاریبالدی (رهبر استقلال طلبان ایتالیا که در یکپارچه کردن ایتالیا کوشید)
garibaldi

voorbeelde

و دوباره، وقتی شما شروع به یکپارچه کردن جهان میکنید-- من، کورتیس، بت -- یک چیزخارقالعاده به دست میآورید.
And so again, when you start bringing these worlds together -- me, Curtis, Bette -- you get something more incredible.

زمانی که جرج والاس فرمان یکپارچه کردن مدارسِ آلاباما رو رد کرد
When George Wallace refused an order to integrate schools in Alabama,

طراحی منفعل شروع به یکپارچه کردن ساختمانهای کوچک در شمال آمریکا از طریق استفاده از پانلهای چوبی ساختاری بسیار پیچیده کردهاست.
Passive design is beginning to be incorporated in small buildings in North America through the use of structural wood panels.

یکپارچه کردن عملکرد پراکنده نواحی مغز دخیل در حافظه کاری وابسته به وظایفی است که می توانند این عملکردها را تشخیص دهند.
Articulating the differential function of brain regions involved in working memory is dependent on tasks able to distinguish these functions.

چشمانداز MRP و MRP II متمرکز کردن و یکپارچه کردن اطلاعات تجاری به گونهای که تصمیمگیری را برای مدیران خط تولید راحتتر کرده و اثربخشی خط تولید را بهطور کلی افزایش دهد، بود.
The vision for MRP and MRPII was to centralize and integrate business information in a way that would facilitate decision making for production line managers and increase the efficiency of the production line overall.

هر دوی ما خوشحال هستیم که حقیقت کتاب مقدّس را که قادر به یکپارچه کردن ما بود، یافتهایم. همچنین شخصیّت گرگمانند ما را به گوسفندانی تبدیل کرد که به شبان بزرگ، یَهُوَه خدا تعلّق داریم.
Both of us are happy to have found the Bible truth that unites and to have changed our wolflike personalities into those of sheep belonging to the Great Shepherd, Jehovah God.

مشکل عمیقتر این است که ساختن هوش مصنوعی ابرهوشمند مستقل به نظر آسانتر از ساختن هوش مصنوعی ابرهوشمند و داشتن علم عصب شناسی کاملی میاید که به ما اجازه یکپارچه کردن بیدرز ذهنهای خویش با آن را میدهد.
The deeper problem is that building superintelligent AI on its own seems likely to be easier than building superintelligent AI and having the completed neuroscience that allows us to seamlessly integrate our minds with it.

درست مشابه آن، در زمانی که هیتلر در سال۱۹۳۳ به حکومت رسید و شیوه حکومت آلمان را به دیکتاتوری تبدیل کرد، از معماری فاشیست بعنوان یکی از ابزارهای متعدد خود برای یکپارچه کردن آلمان تحت حکومتش بهره گرفت.
Similarly, once Hitler came to power in 1933 and transformed the German Chancellory to a dictatorship, he used fascist architecture as one of many tools to help unify and nationalize Germany under his rule.

اشکال «عالیتر» آگاهی، از جمله خودآگاهی نیازمند مشارکت قشری هستند، اما «هشیاری اولیه» یا «آگاهی ابتدایی» به عنوان قابلیتِ یکپارچه کردن حسهای دریافتی از محیط با احساسات و اهداف فطری به منظور هدایت رفتار، از ساقه مغزی که بشر با بیشتر مهرهداران به اشتراک دارد، سرچشمه میگیرد.
"Higher" forms of awareness including self-awareness require cortical contributions, but "primary consciousness" or "basic awareness" as an ability to integrate sensations from the environment with one's immediate goals and feelings in order to guide behavior, springs from the brain stem which human beings share with most of the vertebrates.

اونا محو اینشتین جوانی که نظریه زیبای نسبیت رو داد نبودن، بلکه محو اینشتین پیر روی تیشرتها بودن، اونا محو اینشتین جوانی که نظریه زیبای نسبیت رو داد نبودن، بلکه محو اینشتین پیر روی تیشرتها بودن، اونا محو اینشتین جوانی که نظریه زیبای نسبیت رو داد نبودن، بلکه محو اینشتین پیر روی تیشرتها بودن، که در تلاش خود برای یکپارچه کردن قوانین فیزیک شکست خورده بود.
And they were inspired not by the young Einstein, who did the great work in relativity, but by the old Einstein, the icon of poster and t-shirt, who failed in his scientific efforts to unify the physical laws.

اکنون، آنها به سمت ۱۰۰ درصد کردن سرمایه گذاری پایدار به واسطه ESG یکپارچه سامانمند در سرتاسر سرمایه شان هستند.
Now, they're moving toward 100 percent sustainable investment by systematically integrated ESG across the entire fund.

هاب تکرارگر : برای اتصال چندین دستگاه اترنت به هم و وادار به عمل کردن آنها به عنوان یک بخش یکپارچه شبکه مورد استفاده قرار می گیرد.
Repeater hub: for connecting multiple Ethernet devices together and making them act as a single network segment.

و وقتی آن محلها یافت میشوند-- هانطور که در اینجا میبینید، مولکول آبی دیانای است-- این مجموعه با دیانای یکپارچه شده و به ساطور Cas9 اجازه قطع کردن دیانای ویروسی را میدهد.
And when those sites are found -- as you can see here, the blue molecule is DNA -- this complex associates with that DNA and allows the Cas9 cleaver to cut up the viral DNA.

با لحظ کردن مفهوم فضای خارج و داخل، پارکها و تفرجگاهها با زندگی فشرده شهری یکپارچه شد.
Taking the concept of outdoor and indoor, promenades and parks integrated with intense urban life.

یکی دیگر شامل گرم کردن موم استفاده از آن را به پوست و سپس قرار دادن یکپارچه بر روی آن و کشیدن به دور از رشد مو.
Another one involves heating up the wax, applying it to the skin, and then placing a cloth on it and pulling away from the hair growth.

الان، هنوز هم از تكه كردن نقاشى نقطه نقطه لذت مىبرم، ديدن اين نقطههاى كوچكى كه با هم يكى مىشوند تا اين كل يكپارچه را بسازند.
Now, I still enjoyed the fragmentation of pointillism, seeing these little tiny dots come together to make this unified whole.

با این وجود، در سال های اخیر چندین سیکلوترون در محل با محافظ یکپارچه و "آزمایشگاه های داغ" (آزمایشگاه های شیمی اتوماتیک که قادر به کار با رادیوایزوتوپ ها هستند) شروع به همراه کردن واحدهای PET به بیمارستان های راه دور کردهاند.
Nevertheless, in recent years a few on-site cyclotrons with integrated shielding and "hot labs" (automated chemistry labs that are able to work with radioisotopes) have begun to accompany PET units to remote hospitals.

«پایگاه داده» اشاره به مجموعهای از دادههای مرتبط و ساختار یا سازمان است که دسترسی به این اطلاعات معمولاً از طریق «سیستم مدیریت پایگاه داده» (DBMS) متشکل از یک مجموعه یکپارچه از نرمافزارهای کامپیوتری است که اجازه میدهد تا کاربران برای ارتباط برقرار کردن با یک یا چند پایگاه دادهها و دسترسی به تمام اطلاعات موجود در پایگاه داده (اگر چه محدودیت ممکن است که دسترسی محدود به اطلاعات خاص وجود داشته باشد) را فراهم میکند.
Access to this data is usually provided by a "database management system" (DBMS) consisting of an integrated set of computer software that allows users to interact with one or more databases and provides access to all of the data contained in the database (although restrictions may exist that limit access to particular data).

مشایعان عروس و داماد که ابتدا مثل یک شال گردن رنگی یکپارچه بودند و در امتداد جاده باریک و مارپیچی از لای گندمهای سبز موج میزدند بزودی دراز شدند و به شکل دستههای مجزایی درآمدند که هر دم به صحبت کردن میایستادند و عقب میماندند.
The procession, first united like one long coloured scarf that undulated across the fields, along the narrow path winding amid the green corn, soon lengthened out, and broke up into different groups that loitered to talk.

چیزی شبیه این در چین وجود ندارد، جایی که یک دولت یکپارچه یک پنجم جمعیت دنیا را پوشش می دهد، هر کسی با هر آرزویی باید امتحان استانداردی را قبول می شد، که طی سه روز صورت می پذیرفت و بسیار مشکل بود و شامل حفط کردن تعداد زیادی از حروف ونوشن مقاله بسیار پیچیده کنفسیوس بود.
Nothing like this existed in China, where there was one monolithic state covering a fifth of humanity, and anyone with any ambition had to pass one standardized examination, which took three days and was very difficult and involved memorizing vast numbers of characters and very complex Confucian essay writing.