اطمینان بخش oor Engels

اطمینان بخش

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

assuring

adjective verb

با اغلب انسانها، فقط لازم بود با لحنی اطمینان بخش و آرام صحبت کرد.
With most humans, speaking with cool assurance was all that was needed.

voorbeelde

خيلي اطمينان بخش بود.
That's reassuring.

با اغلب انسانها، فقط لازم بود با لحنی اطمینان بخش و آرام صحبت کرد.
With most humans, speaking with cool assurance was all that was needed.

صدایش اطمینان بخش بود ولی در باطن احساس دیگری داشت.
At the same time he was far from feeling as secure as he sounded.

که بسیار اطمینان بخش نیست که او یک تفنگ به سر خود را.
That's not very reassuring when he's got a gun to your head.

دکتر با لحنی اطمینان بخش گفت: تو هیچ مشکل جسمانی نداری.
Dr. Harley said reassuringly, There's nothing physically wrong with you.

کیث با لحنی اطمینان بخش گفت: تا جمعه همه ی زخم ها التیام پیدا خواهد کرد.
It should be all healed by Friday, he assured her.

دلال معاملات املاک با لحنی اطمینان بخش گفت و هر چه زودتر.
We'll find exactly what you're looking for.'

با لحنی اطمینان بخش گفتم: پدر بزرگ راستش من خیلی احتیاط میکنم
'Honestly, Grandpa, I'm really careful, I say reassuringly.

کیت با لحنی اطمینان بخش گفت: همه سفید پوستها این طور فکر نمیکنند.
Not all whites think like that, Kate assured him.

و این خیلی اطمینان بخش نبود.
That was not very comforting.

چطور قایق کوچک و سبکم با چه طرز اطمینان بخش و راحتی در آب حرکت میکرد.
how easily and securely my little and light boat could ride.

کلمات او آرامش و اطمینان بخش بودند، و اشتیاق او واگیر بود.
His words were comforting and reassuring, and his enthusiasm for his mission was contagious.

برای درک منظور دی کود نیازی نداشت که زمزمههای اطمینان بخش او را به طور کامل بشنود.
To understand it thoroughly she did not require to hear his muttered assurance

او گفت از دوستان است، اما این برایم اطمینان بخش نبود.
He said he was a friend, but it cut no ice with me.

همیشه چیزای اطمینان بخش رو از یه پلیس میشنوم.
Always reassuring to hear from a policeman.

جیمی با لحنی اطمینان بخش گفت: هنوز کارمان را تمام نکردهایم.
Jamie assured him : We're not finished yet

واقعا احساسی اطمینان بخش بود.
It's a really reassuring feeling

یا احساسات شادیآور و اطمینان بخش و بیپایهای او را آرزو کرده بود.
wishing for him in some happy, secure, commendable way.

فک کنم بگيم که اصلا اهميتي براش نداشت ، اطمينان بخش تره
I think it's safe to say that he didn't really care for it.

واقعاً اطمينان بخش بود
That really inspires confidence.

و این یکی هم ناآگاهانه با نگاهی اطمینان بخش به او جواب داد
and he unconsciously responded with a respectful and reassuring look ;

در این جا کیتی با لبخندی گناهکارانه و در عین حال اطمینان بخش افزود: این که شما به دیدن ما آمدید،
you came to see us,' she said, with a guilty and at the same time confiding smile,

آقای لاری با لبخندی که سعی میکرد اطمینان بخش باشد دستهای خود را به طرف دخترک دراز کرد و پرسید: نیستم؟
Am I not? ' Mr. Lorry opened his hands, and extended them outwards with an argumentative smile.

همچنین ردگیری (Monitoring) مشکلات (Problems) و برقراری تعادل بین سرویس اطمینان بخش (Service reliability) و هزینه و غیره قابل ذکر و توجهاست.
Also the monitoring of problems and balance between service reliability and cost etc. are considered.

و قیافه آرام، مصمم و اطمینان بخش قابله و شاهزاده پیر را که با چهره دژم در اتاق رقص قدم میزد مینگریست.
and Lizaveta Petrovna with a firm, resolute, reassuring face, and the old prince walking up and down the hall with a frowning face.