اندازه بودن oor Engels

اندازه بودن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

fit

adjective verb noun

Soortgelyke frases

(از نظر اندازه یا گسترش یا مقدار) برابر بودن
commeasure

به اندازه ی بخصوصی بودن 0
measure

(جامه) اندازه بودن
sit

بیش از اندازه فراوان بودن
overabound

(چشم پزشکی - هم اندازه بودن تصویر در هر دو چشم) برابر بینی
iseikonia

میزان اندازه بودن 5
fit

(قیمت یا اندازه و غیره) بودن
run

voorbeelde

از هرجایی که دیدمشون همین اندازه بودن
They're the same as I've seen from every place else.

شاخ هاش چه اندازه بودن ؟
How big was the rack?

خيلي نه ، ولي به اندازه اي بودن که با رفتارشون آشنا بشيم.
Not many, but enough to learn their ways.

بهمان اندازه مقدر بودن و اجتنابناپذیر بودن هر یک از اعمال او آشکارتر است.
the more evident is the predestination and inevitability of his every action.

او مشکل به اندازه کافی بودن یک عامل منفرد.
He has enough trouble being a single agent.

از نظر آماری، شما به عنوان یک پسر نوجوان به اندازه بودن در واحد آتشنشانی و یا اداره پلیس در بیشتر شهرهای آمریکا امنیت خواهید داشت تا این که در خیابانهای شهرتان قدم بزنید و دنبال کاری برای انجام دادن بگردید، از نظر آماری.
Statistically, you are safer as a teenage boy, you would be safer in the fire department or the police department in most American cities than just walking around the streets of your hometown looking for something to do, statistically.

و هر معشوقه تعریفش از «به اندازه کافی خوب بودن» چیه؟
And how does each partner define "good enough"?

دوستاتون به اندازه کافی زرنگ بودن که روی کشتی بمونن.‏
your buddies were smart enoughto keep their asses on the boat

تقريبا به اندازه يک زن بودن چيز بديه.
Almost as bad as being a woman.

اندازه و فنری بودن تختخواب هر دو را شگفتزده ساخت.
the size and springiness of the bed astonished both of them.

جیمز همه اینها بیهوده است؛ ما بیش از اندازه از احساساتی بودن خود رنج بردهایم.
It's all nonsense, James; we've had more than enough of this sentimentality!

يا اونا اندازه ي خفاش بودن ؟
Or were they bat-sized?

و تو يه روز تو اندازه هاي مختلف بودن ، خيلي گيج کننده س.
And being so many different sizes in a day, it is very confusing.

البتّه، چنین چیزی مانند 'به اندازۀ کافی خوب بودن' وجود ندارد.
Of course, there is no such thing as “being good enough.”

من شنيدم دانستن موقعيت دشمن به اندازه با خبر بودن
i have heard that it is important to know the situation of the enemy

از همان شب اول، یعنی هنگامی که رأس ساعت پنج و پنج دقیقه در برابر مافوق بالا فصلش آقای وی پل حاضر شد و مورد تأیید او قرار گرفت آن هم نه فقط از حیث اندازه بودن لباس جدیدش، بلکه نیز از لحاظ ظاهر و سر و وضعش جهان تم اما در نظرش دگرگون شد.
Beginning with that first evening, when at 5:45, he appeared before Mr. Whipple, his immediate superior, and was approved not only because of the fit of his new uniform, but for his general appearance the world for him had changed entirely.

و هيچ چيزي منو به اندازه با تو بودن خوشحالم نميکنه
And nothing would make me happier than to fight alongside you brave men.

نمیگویم همه اینها یکیست، همانطور که نمیگویم قلدری به اندازه نازی بودن بد است، همانطوری که نمیگویم نازی بودن درست همان مشت زدن به یک فرد نازیست ...
I'm not saying they're the same thing, just like I am not saying that being a bully is as bad as being a Nazi, just like I'm not saying that being a Nazi is the same thing as punching a Nazi ...

آزمایش تنفسسنجی اندازهٔ مسدود بودن مسیر هوایی موجود را میسنجد و عموماً بعد از استفادهٔ bronchodilator به کار میرود که نوعی درمان برای باز کردن مسیرهای هوایی است.
Spirometry measures the amount of airflow obstruction present and is generally carried out after the use of a bronchodilator, a medication to open up the airways.

برای تغییر متغیرها، شکل منحنی نور، درجه کامل بودن، اندازه نسبی ستارهها و روشناییهای نسبی سطح آن را نشان میدهد.
For eclipsing variables, the shape of the light curve indicates the degree of totality, the relative sizes of the stars, and their relative surface brightnesses.

۳۱ و آنها دوباره، به سبب بی اندازه زیاد بودن تعداد آن راهزنانی که به کوه ها و بیابان هجوم آورده بودند، ناگزیر شدند تا از بیابان و از کوه ها به سرزمین خودشان بازگردند.
31 And they were again obliged to return out of the wilderness and out of the amountains unto their own lands, because of the exceeding greatness of the numbers of those robbers who infested the mountains and the wilderness.

آخه ، اون تصويرهايي که ميديد خودشون به اندازه کافي آزار دهنده بودن
I mean, the visions he was having were unsettling enough.

اونا به اندازه ي من خوشحال بودن که از دست اون خلاص شدن
They were just as happy to be rid of him as I was.

باید تصمیم بگیری که اون دلایل به اندازه کافی برات خوب بودن یا نه
You gotta decide if those reasons are good enough for you or not.

اونا به اندازه ی کافی قوی بودن تا خداوند رو به چالش بگیرن
They were strong enough to challenge God.