بعد چهارم oor Engels

بعد چهارم

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

fourth dimension

naamwoord

يك بار كا ترك را در بعد چهارم كشف كرديم
once we discovered a rift in the fourth dimension

time

naamwoord

بعد چهار فنجان قهوه دیگر خورد تا بیشتر بماند
Then he drank four more cups of coffee to pass the time

Soortgelyke frases

(فیزیک - نظریه ی نسبیت) بعد چهارم (سه بعد اول : درازا و پهنا و ژرفا)
fourth dimension

voorbeelde

راهرو بعد را بررسی میکنم، بعد راهرو سوم و بعد، چهارم.
Exploring a second aisle, then a third, a fourth.

او فقط دارد بعد چهارم را که بیوزنی است، اختراع میکند.
Homo iste statum quartum materiae invenit.

درجه بندي هاي پيچيده بعد چهارم
really, really complexspace-time calibrations

يك ترك در بعد چهارم فابريك
a rift in the fabric of spacetime

يك ترك در بعد چهارم بود
was a rift in the fourth dimension

عالم ما در برخورد با بُعد چهارم تکه تکه شد
Our cosmic doubles colliding ripped a hole in the space-time continuum.

يك بار كا ترك را در بعد چهارم كشف كرديم
once we discovered a rift in the fourth dimension

بعد چهارم بر روي خودش فرو خواهد ريخت
the fourth dimension will collapse upon itself

تمام زندگي جوانيم رو صرف مطالعه روي بعد چهارم فضا و زمان کردم
i've spent my entire adult life studying space-time

تیز مالبند باز بلند میشود و برای بار سوم و بعد چهارم، با قوت و فاصله به فاصله فرود میآید.
and the shaft was raised again and fell upon her a third time, then a fourth, with heavy measured blows.

بنابراین برای جهان چهار بعد در نظر گرفت، نه سه تا، و فرض کرد که الکترومغناطیس در واقع پیچها و خمیدگیها در این بعد چهارم است.
So he imagined that the world had four dimensions of space, not three, and imagined that electromagnetism was warps and curves in that fourth dimension.

برخوردش با زمان به عنوان بعد چهارم را تنها به شکلی غیرمستقیم در داستان بلندی با نام زندگی غریب ایوان اوسوکین پیش میکشد که در آن نظریۀ بازگشت ابدی را هم کندوکاو میکند.
Ouspensky treats time as a fourth dimension only indirectly in a novel he wrote titled Strange Life of Ivan Osokin where he also explores the theory of eternal recurrence.

اما صد سال بعد، سه چهارم افراد سوزانده می شدند.
And yet, only a hundred years later, three quarters of us get cremated.

مهاجری روسی به نام نیکولاس بسارابوف بدون آگاهی آسپنسکی نسخهای از ارغنون سوم را به آمریکا میبرد و در دستان معماری به نام کلود برگدون میگذارد که روسی بلد بود و به بعد چهارم علاقه داشت.
Unbeknown to Ouspensky, a Russian émigré by the name of Nicholas Bessarabof took a copy of Tertium Organum to America and placed it in the hands of the architect Claude Bragdon who could read Russian and was interested in the fourth dimension.

اهود وارد درمان سوم میشود، و بعد درمان چهارم.
Ehud is going into his third treatment, and then his fourth treatment.

بهطور کلی این داستان نشان میدهد که این چشمانداز در واقع یک تقاطع است، یک نقطه تماس با یک «بُعد چهارم» — «بر روی مرز دنیایی دیگر، یک دنیای بیگانه، دنیایی که تنها در سیطره درختان بید و ارواح درختان بید بود.»
Overall, the story suggests that the landscape is actually an intersection, a point of contact with a "fourth dimension" — "on the frontier of another world, an alien world, a world tenanted by willows only and the souls of willows."

در ابتدا یک اینچ اختلاف داشتند بعد یک نیم اینچ، بعد یک چهارم اینچ و در آخر هم ناپدید می شوند.
First it's an inch in your view, then it's a quarter-inch, then a half-inch, and then finally they go off the edge of the earth.

روز بعد، یعنی روز چهارم، اندکی بهتر بود و شب نسب تا راحت.
The next day, the fourth, was little better, and the night almost as comfortless.

پا به پلهی سوم و بعد به پلهی چهارم گذاشت.
He climbed to the third rung and then the fourth

بعد از قتل چهارم، اون کارش رو متوقف کرد
after the fourth murder, he stopped

اواخر قرن چهارم بعد از ميلاد امپراتوري روم شروع به فروريختن نمود
The late fourth century A.D. the Roman Empire began to crumble.

بعد از قتل چهارم ، اون کارش رو متوقف کرد
After the fourth murder, he stopped.

معمولاً این حالت بعد از ماه چهارم بارداری برطرف میشود.
It is usually observed during the fourth month after birth.

هیچ شکی نیست که از امروز به بعد، روز چهارم جولای در ذهنها خواهد ماند نه مثل چیزهایی چون "روز استقلال" آمریکا، بلکه به عنوان روز کشف بوزون هیگز.
There's no doubt that from now on, the Fourth of July will be remembered not as the day of the Declaration of Independence, but as the day of the discovery of the Higgs boson.

حال آنکه روز دوم یا سوم ژوئیه، و یا اصولا تا بعد از روز چهارم، نمیتوانست با او به سفر رود.
And yet the second, or the third, orany time until after the Fourth, was no time to leave with her.