به ... آوردن oor Engels

به ... آوردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

move

Verb verb noun

Soortgelyke frases

(باحرارت دادن به میزان کمتر از نقطه ی گداز) به صورت پودر یا کلکس در آوردن
calcine

به صورت گرد یا آرد در آوردن
comminute

(کشش و غیره) به خدمت نیروی دریایی در آوردن
commission

got فقط به عنوان اسم مفعول get به کار می رود و معنی آن به دست آوردن یا تهیه کردن است)
gotten

(دراثر تکان دادن یا زدن) به کف آوردن
churn

به جا آوردن 9
place

(ادبیات و هنر) اثر بی لطف و عاری از زیبایی به وجود آوردن
manufacture

voorbeelde

آنها در واقع به آوردن بهترین چیزهایشان برای پرستش یَهُوَه، ادامه دادهاند.
They have indeed continued to bring of their best to Jehovah’s worship.

و به آوردن آب از چشمهای که در آن نزدیکی قرار داشت مشغول شدند.
and got water from a spring near by.

او پیش از این مرا گفته بود که ملاحان موفق به آوردن آن شدهاند.
for he had already informed me how the seamen disposed of my closet.

بسیاری از معلمان خلاق شروع به آوردن کمیک به کلاسهای درس خود کردند که آزمایش کنند.
A lot of innovative teachers began bringing comics into their classrooms to experiment.

علت هزینه بالای آن نسبت به سایر قلعهها، به آوردن کارگران ماهر بود.
The high cost, relative to other castles of its type, was because labourers had to be imported.

محاسبه گروههای همولوگ از مجتمعهای سلولی به آوردن ماتریس مرز به فرم طبیعی اسمیت کاهش مییابد.
Computation of homology groups of cell complexes reduces to bringing the boundary matrices into Smith normal form.

احتياجي به آوردن اينا نداري
you dont need to carry those

ما هم به آوردن پرستار بچه فکر کرديم.
We thought about getting a nanny.

در قرن ۱۶ اروپاییها شروع به آوردن برده از آفریقا کردند.
In the 16th century, Europeans began to bring slaves from Africa.

یک بار در اواخر خدمت زمینی عیسی، مردم شروع به آوردن اطفالشان به نزد او کردند.
On one occasion toward the end of Jesus’ earthly ministry, people began bringing their infants to him.

وقتيکه ميخوام بخوابم صداي پدرم شروع به آوردن اسمم ميکنه
My father's voice calling my name as I start to sleep.

شروع به آوردن اين حيوانات به خونش کرد
started bringing home all these other animals

همچنین ستاره های دنباله دار مشکوک به آوردن عناصری هستند که احتمالا زندگی خودراهانداز ایجاد می کند.
Comets are also suspected of having brought the elements which may have bootstrapped life.

کومینژس گفت: بسیار خوب، من الآن به آوردن کالسکه میروم، اگر جمعیت برگشت بر آنها شلیک نمایید.
That's right. I will go, said Comminges; and if they come back, fire!

سرپوگفسکی که به آوردن تشبیهات در ضمن گفتار علاقه داشت، افزود: صبر کن، پیدا کردم!
' said Serpuhovskoy, who liked similes. Wait a minute, wait a minute!

او تصمیم به آوردن با رب نگرفته
He had determined not to bring Varia with him;

فردا صبحش شروع كردن به آوردن غيرنظامي ها
The next morning, they began to bring out civilians.

دوست داري به آوردن کيف کمکت کنم کدو تنبل ؟
Would you like a hand with the bag, pumpkin?

فردا صبحش شروع كردن به آوردن غيرنظاميها
the next morning, they began to bring out civilians

شادی، «تهییج احساسات به سبب به دست آوردن یا امید به دست آوردن چیزی خوشایند» تعریف شده است.
Joy has been defined as “the emotion excited by the acquisition or expectation of good.”

آوردن گندمها به انبار: آوردن مسیحیان مسحشده به جماعتِ از نو بر پا شده
Gathering into the storehouse: Anointed Christians are gathered into the restored congregation

۱۷ فعل عبری که ‹به یاد آوردن› ترجمه شده است مفهومی وسیعتر از به خاطر آوردن وقایع گذشته دارد.
17 The Hebrew verb rendered “I shall remember” implies more than simply to recall the past.

تصور میکنم وقتی با تمایل شوهر خود مبنی به آوردن استری کلند به استودیومبارزه میکرد کاملا از ته دل میکوشید،
I think she was quite sincere when she struggled against her husband's desire to bring him into the studio;

توجه کنید عیسی تأکید کرد که ضابطهٔ به دست آوردن ملکوت خدا در به جا آوردن ارادهٔ پدر او میباشد.
Notice Jesus’ emphasis on doing the will of his Father as the criterion for receiving the blessings of God’s Kingdom.

انسان جز به معدل آوردن به هیچ چیز دیگر نمیتواند بیندیشد.
One hasn't time to bother about anything but the average.