حياط كليسا oor Engels

حياط كليسا

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

churchyard

naamwoord

Square in front of the main facade of a church

voorbeelde

آقای فیربرادر میخواست به خانه برود، از اینرو از باغ به سمت در حیاط کلیسا به راه افتادند
They walked through the garden towards the churchyard gate, Mr. Farebrother wanting to go on to the parsonage;

هنوز عدهای از فامیل من در حیاط کلیسا بودند.
there are a lot of us in the churchyard.

در جوابم دختری تقریباً 18 ساله، از حیاط کلیسا وارد شد
Like an answer a girl, might have been eighteen, came up the churchyard lane.

هنگام نیمهشب که تاریکی غلیظترشده بود، میتکا کورشونف سوار بر اسبی بی زین دم پرچین حیاط کلیسا رسید.
At midnight, Mitka Korshunov, riding a horse bareback, clattered through the sticky darkness up to the church.

در کنار در حیاط کلیسا ایستادند، و پس از سکوت کوتاهی، دور تا به آقای فیربرادر گفت،
After a short silence, pausing at the churchyard gate, and addressing Mr. Farebrother, she said energetically

سبزی هیچچیزی به سبزی و شادابی سبزههای حیاط کلیسا نیست.
There is nothing half so green that I know anywhere, as the grass of that churchyard;

جلوی در کوچک حیاط کلیسا ایستاد.
At the churchyard wicket he stopped:

او همواره در کنار پنجرة اتاق من مینشست و به حیاط کلیسا چشم میدوخت.
He was always sitting at my little window, looking out into the churchyard;

زیرا وقتی که به آن گوشه تاریک و پر علف حیاط کلیسا رسیدند
for when they reached the obscure corner of the churchyard in which the nettles grew

فرا رسیدن روز و ظهر و بعدازظهر که بچهها در حیاط کلیسا به بازی مشغول میشدند
the return of day, noon, afternoon, evening, when the boys played in the churchyard

مادر میان علفهای بلند حیاط کلیسا فرو خفت.
the mother dived down into the long church yard grass;

صبح خیلی زود هم مدتی در حیاط کلیسا قدم زد و اکنون در کالسکه نشسته
She had been walking in the churchyard, too, very early; and she got into the cart

حیاط کلیسا لبریز از قبر بود.
The churchyard was full to the brim

در دورهی ما، حیاط کلیسا درست وسط شهر قرار داشت.
We had our churchyard plumb in the middle of the town

اون توي حياط کليسا دفن شد
She was buried in the church house yard

در کنار در چوبی حیاط کلیسا اندکی درنگ کردند
At the little gate leading into the churchyard there was a pause

حیاطخلوت عیناً به حیاط کلیسا شباهت داشت
The patio was like an abbey cloister

نمینشینم. یک نفر در حیاط کلیسا منتظرم است.
I have left a friend in the churchyard.

اما پلامفیلد همان قدر جای شادی است که یک حیاط کلیسا.
but Plumfield is about as gay as a churchyard

حیاط کلیسا که مراسم تدفین در آن انجام میشد، درست وسط شهر قرار داشت،
and the churchyard was bang in the middle of the town

وارد حیاط کلیسا شد.
As she entered the churchyard

جوانان در حیاط کلیسا کهگودالهای کوچک و رخشان برف گداخته در آن پراکنده بود گرد آمده بودند.
A crowd of lads had gathered in the churchyard, which was already dotted with puddles.

به طرف حیاط کلیسا.
They went towards the church yard.

آن قدیمها، گورستان جایی غیر از حیاط کلیسا نبود.
There was no separate cemetery then, only the churchyard.

اما از آنجایی که من او را میشناختم، با توجه به سنگ قبر گران قیمت او در حیاط کلیسا،
from what I know of him not to mention that slap up tombstone in the churchyard