سبکی (stylistical هم می گویند) oor Engels

سبکی (stylistical هم می گویند)

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

stylistic

adjektief

voorbeelde

مری شام سبکی خورد.
Mary ate a light supper.

K'antu - سبکی از موسیقی و رقص باستانی اینکاها در ارتفاعات بولیوی و پرو.
K'antu - An ancient style of music and circle dance which is widespread since incaic or even preincaic epoch on the Peruvian and Bolivian highlands.

و مطمئناً به سبکی جز سبک روزنامهنگارانه نمیاندیشد که این هم دیگر از حوزهی ادبیات خارج میشود،
and certainly without thought of any style but reportorial style, and that certainly is not literature.

نمیتوانی تصورش را بکنی که با چه زحمتی توانستم سبکی برای خودم پیدا کنم
You have no idea how I've worked for style.

آن احساس راحتی و سبکی ناپدید شده بود.
The sense of relief at unburdening herself had disappeared.

و شب هنگام وقتی که کشتی پیشاپیش نسیم سبکی شراع میکشید
and at night, when the boat sailed along easily before a light breeze

مثل يه پر سبُکي.
Light as a feather.

تجارب شخصی مان با خلوصی دستنخورده آمیخته شد که نمیتوانست جز سبکی روح چیزی به همراه آورد.
And our individual realities were aired with an unfiltered purity that couldn't do any less than lighten the soul.

موهایم را با دستانی به سبکی پر حالت دادند.
shaping my hair with a feather light touch.

اگر موافق باشی، سر راه شام سبکی هم در رستوران مارسینی میخوریم.
we can stop at Marcini's for a little dinner on the way?

ممکن است موضوع تنها روش و سبکی باشد که با آن افکارت دستهبندی شدهاند.
It may be just the way your points are grouped together.

این سبکی است که زنهایمان لباس میپوشند.
That is how our women dress.

در سبکی که دیگران می خواهند، نکش.
Don't draw the way you're being told to draw.

یک ذره سبکی در رفتارش نبود و هیچوقت بلند حرف نمیزد
There warn't no frivolishness about him, not a bit, and he warn't ever loud.

اما اين استخر درست به موقع و با سبکي فوق العاده ساخته شد.
But this swimming pool as you can see was completed on schedule in top class fashion.

ساعت ده باز شام سبکی آوردند
At ten o'clock supper was brought in

روانداز نازک و سبکی روی اوست.
a light veil rests on her features:

به بوم پر از خطوط سبکی که رنگ از آنها سرازیر میشد نگاه کرد.
She looked at the canvas, lightly scored with running lines.

به لحاظ بصری و سبکی، میخواستیم این جهان را اینطور تصویر کنیم.
Visually and stylistically, that's how we wanted to portray this world.

صدای قدمهای سبکی را نزدیک خودم حس کردم؛ و با چهرهای که آرزو میکردم مثل قبل باشد، برگشتم.
I heard light footsteps crossing the floor to me, and I turned with what I hoped was the same expression as before.

احساس سبکی کرد و صدای گمشدهاش را بازیافت:
Tracy found her voice.

و اون گفت:"هرچه بیشتر احساس سبکی کنی، اجرایت بهتر و موفق تر میشود."
And he said, "The lighter your touch, the better you become at improving and enriching your performance.

حالا داره تو يه سبکي مثل ميمون ميجنگه
Now he's got a style like a monkey.

موسیقی کریسمس (انگلیسی: Christmas music) سبکی در موسیقی است که عموماً در دوران کریسمس اجرا یا شنیده میشود.
Christmas music comprises a variety of genres of music normally performed or heard around the Christmas season.

سبکی که لطیفهها با آن بیان میشد در نظر او مغرورانه و خودستایانه مینمود؛
The manner in which the anecdotes were told seemed to him boastful and self conscious;