عدم لیاقت oor Engels

عدم لیاقت

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

demerit

naamwoord

fault

naamwoord

voorbeelde

باز هم شاید یا به علت بیتجربگی حرفهای با عدم لیاقت یا کمرویی از نبرد
would perhaps either from professional inexperience, or incompetency, or timidity, decline a contest with the Sperm Whale;

با بدبختی تمام تلف میشوند و از عدم لیاقت همه معدوم میگردند
and perish miserably from incapacity ineptitude

حل شده و تردید در صحت این تصمیم به مثابه ابراز حماقت و معرف عدم لیاقت برای زندگی در میان اشراف و طبقات ممتازهاست.
to doubt the correctness of that decision would be to risk exposing one's stupidity and incapacity to live in society.

کوهی از شواهد که ثابتکنندهٔ نتایج اسفناک عدم لیاقت بشر در حکمرانی است، نشان خواهد داد که خدا کاملاً محق است بزودی از قدرت لایتناهی و مطلق خود استفاده کرده، ارادهٔ خود را به اجرا بگذارد.
The mountain of evidence proving the catastrophic consequences of man’s misrule will show that God is fully justified in soon using his limitless power to enforce his will.

این علل عبارت بود از: خیانت اطریشیان، کمبود خواربار قشون روس، خیانت پرژه بیشفسکی لهستانی و لانژرون فرانسوی، عدم لیاقت کوتوزوف و چنانکه آهسته به یکدیگر میگفتند جوانی و بیتجربگی امپراطور که به مردم بیاستعداد و حقیر اعتماد کرده است.
These reasons were the treachery of the Austrians, a defective commissariat, the treachery of the Pole Przebyszewski and of the Frenchman Langeron, Kutuzov's incapacity, and it was whispered the youth and inexperience of the sovereign, who had trusted worthless and insignificant people.

عمهی بیچاره بعد از وصول این نامه بای این که از چشم اسکار لت در امان بماند با آن کفشهایی که شمارهاش سه بود اینور و آنور میرفت. اسکار لت فکر میکرد عمه پیتی چنین کاری را نمیکند چون در آن صورت عدم لیاقت خود را در مراقبت از او ثابت کرده است.
Poor Pittypat had been quaking in her number three shoes for fear of being blamed for Scarlett's forward conduct and would be the last to notify Ellen of her own inadequate chaperonage.

این رفتار به علاوه مرا از هرگونه تشویش و اضطرابی که معلول قیاس کردن عدم تجربه و کاردانی خودم با لیاقت و توانایی او بود میرهاند.
relieved me of any uneasiness I might have felt, in comparing my merits with his, and measuring my claims upon his friendship by any equal standard;