قهوهای oor Engels

قهوهای

adjektief

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

brown

adjektief, naamwoord

having a brown colour

آن گربه قهوهای است.
This cat is brown.

coffee

adjektief

of a pale brown colour

و تعداد قهوهای که در هر ساعت میتوانیم بخوریم.
and the number of coffees we can drink in any given hour.

Soortgelyke frases

شبدوست بزرگ قهوهای
brown greater galago

قاپوی قهوهای
Brown Skua

موش صحرایی قهوهای
Brown Rat

نشانگان خرگوش صحرایی قهوهای اروپایی
european brown hare syndrome

قهوهای شدن
brown

پلیکان قهوهای
brown pelican

پریشاهرخ قهوهای
brown oriole

نوکخاری قهوهای
Brown Thornbill

زیرآبروک قهوهای
Brown Dipper

voorbeelde

ما متوجه شدیم و ثابت کردیم که روکش قهوهای که امروز میبینیم کار لئوناردو نبود، بلکه طراحی اولیه را برای پنج قرن پوشانده بود و نمیتوانستیم ببینیمش، بنابراین تنها باید از تکنولوژی تشکر کنیم.
We came to understand and to prove that the brown coating that we see today was not done by Leonardo da Vinci, which left us only the other drawing that for five centuries we were not able to see, so thanks only to technology.

صورتش قهوهای رنگ سوخته
his face the colour of mahogany

در این مناطق آسیا موی بلوند عموماً در بین بچههایی دیده میشود که معمولاً در بزرگسالی به قهوهای تیره میگراید.
In these parts of Asia, blond hair is generally seen among children and usually turns into a shade of dark brown in adulthood.

این ترکیب یک مادهٔ سفید کریستالی مواد است که اغلب ب فرم ناخالص که پودری است قهوهای و غیر کریستالی ظاهر میشود.
It is a white crystalline material but often is encountered in an impure form that is brown and non-crystalline powder.

با وجود سرمایهگذاری در کارخانه، سیستم انرژی ارزان تری به نسبت تأمین کنندگان سنتی «انرژی قهوهای» در کمک به مبارزه با فقر سوخت عرضه میکند.
Despite the investment in the plant, the system delivers cheaper energy than can be supplied from the traditional 'brown energy' suppliers, helping to tackle fuel poverty.

با فرآیندهای دیگری او به دست آمده دو ماده جدید یکی قهوهای و سبز.
Upon additional processing, he obtained two new substances; one brown and one green.

و در حال حاضر، سنت متعلق به به این مردم قهوهای و سیاه است، و از آن استفاده میکنند.
And now, the tradition belongs to these brown and black people, and they use it.

اگرچه طیف خود را با یک کوتوله قهوهای دسته طیفی T سهیم است، دلورمه معتقد است که میتواند یک سیاره باشد.
Although it shares its spectrum with a spectral class T brown dwarf, Delorme speculates that it may be a planet.

در نتيجه صفحه كليد قابل حملى ساختیم كه مىتوانستيم از توى آب هلش دهيم، و چهار شى كه آنها دوست داشتند با آن بازى كنند را روی آن برچسب زدیم، شال، طناب، خزهی قهوهای، و همچنين يك قايق، كه براى يك دلفين فعاليتى مفرح است.
So we built a portable keyboard that we could push through the water, and we labeled four objects they like to play with, the scarf, rope, sargassum, and also had a bow ride, which is a fun activity for a dolphin.

الماسهای قهوهای تیره تر از رنگ K معمولاً با یک حرف درجه و یک عبارت توصیفی شرح داده میشوند، مثل M قهوهای رنگ پریده.
Brown diamonds darker than K color are usually described using their letter grade, and a descriptive phrase, for example M Faint Brown.

او به راحتی با کلاه گرد قهوهای، پانچوی سبزرنگ، چکمههای کابویی، سیگارش و این حقیقت که به ندرت سخن میگوید، قابل شناسایی است.
He is recognizable due to his iconic poncho, brown hat, tan cowboy boots, fondness for cigarillos, and the fact that he rarely talks.

خرس قهوهای سوریه که در گذشته در فلسطین دیده میشد، به طور متوسط حدود ۱۴۰ کیلوگرم وزن داشت و میتوانست با پنجههای قویاش شخص یا حیوانی را بکشد.
The Syrian brown bear, formerly encountered in Palestine, averaged about 310 pounds (140 kg) in weight and could kill with blows from its huge paws.

از این قرار مگی به زور و با دستمال گل دار قهوهای که دور سرش بسته بود به مدرسه فرستاده شد.
So off to school went Meggie, her feet dragging and her head done up in a brown bandanna.

بیشتر حملههایی که از سوی خرسهای قهوهای صورت گرفته به دلیل غافلگیری حیوان بوده اما این مسئله در مورد خرسهای قطبی مطرح نیست.
Many attacks by brown bears are the result of surprising the animal, which is not the case with the polar bear.

کوتولههای قهوهای عمومات به عنوان ستاره تلقی میشوند زیرا توانایی همجوشی دوتریم، که ایزوتوپ سنگینتر هیدروژن است، را دارا هستند.
Brown dwarfs are generally considered stars due to their ability to fuse deuterium, a heavier isotope of hydrogen.

حداقل ۱۴۵ گونه جلبک دریایی (جلبک قرمز، سبز و قهوهای) در سراسر جهان خورده میشود، برخی در ژاپن و سایر کشورهای آسیایی پرورش یافتهاند؛ همچنین پتانسیل فراوانی برای کشاورزی بیشتر وجود دارد.
At least 145 species of seaweed – red, green, and brown algae – are eaten worldwide, and some have long been farmed in Japan and other Asian countries; there is great potential for additional algaculture.

بخشی از توضیحاتش که واقعاً باعث شد مغز جوانم سوت بکشد این واقعیت بود، که با توجه به حرف مامان، خیلی قبلتر از ما، بانوی سبز درواقع قهوهای بوده است، قهوهای مثل من، و در طی سالها او رنگ عوض کرده است، درست مثل آمریکا.
Now, the part of her explanation that really messed with my young head was the fact that, according to Ma, long before us, The Green Lady was actually brown, brown like me, and that she changed colors over the years, much like America.

همچنین گنجشکها و سارها، و همچنین مرغهای ماهیخوار نیرومند قهوهای به نام جغد خندان که شادمانه نوایی شبیه خنده سر میدادند
so did sparrows and starlings, and the strong brown kingfishers called kookaburras laughed and chuckled gleefully

در اینجا زنی هست که میخواهد دُزی از آن ماده قهوهای را در آن سرنگها بکشد، همان چیزی که فکر میکنید است، البته با یک استثناء، چون واقعاْ اهدا شده است.
Here's a woman who's about to get a dose of the brown stuff in those syringes, which is what you think it is, except not quite, because it's actually donated.

خب به جای اینکه مواد نشاستهای، که غذای گیاهانه، این چیزی شبیه چربی قهوهای را میگیرد و آن را با میزانی میسوزاند مثل سوزاندن چربی، سوخت و سازی حدود یک گربه کوچک.
So instead of having starch, which is the food of plants, it takes something rather similar to brown fat and burns it at such a rate that it's burning fat, metabolizing, about the rate of a small cat.

من هميشه موهاي قهوهاي داشتم و چشم هاي سبز کمرنگ
I always had brown hair and blue eyes, green.

و به گمانم همان سوالی که وقت دیدن او به ذهنم خطور کرد و تمام کپیهای جوانتر او که به وضوح قهوهای هستند، و حتی نقاشی که او را در ابتدا نشان میدهد که کاملاً سبز نیست -- وقتی به همه اینها نگاه میکنم، سوالی که تحقیقم به دنبال پاسخ آن میگردد همان سوالی که مرا در تمام این سالها سر در گم کرده است باز به سراغم میآید: او یک هیولا است یا یک قهرمان؟
And I guess the question that I keep on thinking about when I see her and all the younger replicas of her that are so obviously brown, and even the paintings that showcase her in the beginning as not quite green -- when I look at all of that, the question that my research seeks to answer becomes, to me, the same one that confounded me all those years ago: Is she a monster or a hero?

و همچنین میتوانید ببینید که آب قهوهای است، گل قهوهای و نفت هم قهوهای است، پس وقتی همه چیز با هم ترکیب میشود، دیدن آنچه در آب است واقعا دشوار میشود.
And also you can see the water is brown, the mud is brown and oil is brown, so when everything is mixed up, it's really hard to see what's in the water.

اگرب بزرگ را ارث ببرید چشمتان قهوهای خواهد شد؟
If you inherit big B, you get brown eyes?

اما کشفی که حقیقتا تخیل و تحسین مرا برانگیخت، طراحی فوقالعاده زنده زیر این لایه است، لایه قهوهاى از نقاشی The Adoration of the Magi (ستایش مغ).
But I would say the discovery that really caught my imagination, my admiration, is the incredibly vivid drawing under this layer, brown layer, of "The Adoration of the Magi."