نظر انداختن oor Engels

نظر انداختن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

glanced

werkwoord

Soortgelyke frases

(خودمانی) نظر انداختن
pipe

از نظر دیگران انداختن
queer

نظر اجمالی انداختن
scan

voorbeelde

حدس می زنم که بسیاری از شما فکر می کنید به مرور کردن، نظر اجمالی انداختن، سریع خواندن.
I would guess many of you are thinking of skim, scan, reading quickly.

الحاقی بیشتر کلمه به معنی " نظر اجمالی انداختن، مرور کردن،" اشتباه در نظر گرفته می شود، اما مجموع نتیجۀ آراء ما نشان می دهد که دارد چیزی موردقبول تری می شود.
Further extension of the word to mean 'to glance over, skim,' has traditionally been considered an error, but our ballot results suggest that it is becoming somewhat more acceptable.

به نظر که جرمی رو انداختن بیرون
So, Jeremy's been expelled.

به نظر حمام خون راه انداختن
Sounds like a bloodbath.

۹ نتیجهٔ حاصل از طرز فکر حقیرانهٔ فرشتگان نافرمان پیش از طوفان زمان نوح، گواهی بر نتایجی است که از ‹نظر شهوتآمیز به زن انداختن› حاصل میشود.
9 Testifying to the consequences of ‘looking so as to have a passion for a woman’ is the result of the debased thinking of the disobedient angels prior to the Flood of Noah’s day.

به همین شیوه اگر فعالیت خانم کادوالادر را برای به راه انداختن پیوندهای زناشویی زیر نظر بگیریم
In this way, metaphorically speaking, a strong lens applied to Mrs.Cadwallader's match making

• اظهار نظر و عقیدهمان به شخصی دیگر مانند انداختن توپ به طرف اوست.
• Expressing your feelings is like throwing a ball.

صیّادان عادات پرندگان را زیر نظر دارند و راههایی را برای به دام انداختن آنان ابداع میکنند
Birdcatchers carefully study the habits of birds and devise ways to trap them

در نظر یهودیان و غیریهودیان آب دهان انداختن وسیله یا نشانهٔ شفابخشی بود و در نوشتههای خاخامها بارها به استفاده از آب دهان برای درمان اشاره میشود.
Spitting was a means or sign of healing accepted by both Jews and Gentiles, and the use of saliva in cures is reported in rabbinic writings.

شايد تو بايد از انداختن اين يارو توي اين سلول تجديد نظر كني
you might reconsider getting in the cell with this guy

به نظر میرسید که اینکار مثل آنست که با بالا انداختن شانه مرده را دور افکنده باشد.
It seemed to dismiss the dead with a shrug of the shoulders.

وی گفت مباحثات این بازپرس به نظر شیوهای برای به تأخیر انداختن روند دادرسی پرونده بود تا ناتوانی مقامات در به اجرا درنیاوردن قول هائی که در باره تعقیب قانونی این پرونده داده بودند، را توجیه نماید.
She said the investigator’s contention appeared to be a delaying tactic to justify the authorities’ failure to deliver on promises they had made to the family about pursuing the legal case.

راههای ممکن را روی کاغذی میکشید، اما به نظر میرسد هیچ راهی وجود ندارد که بدون جا انداختن هیچ اتاقی به خروجی برسید.
You start to draw out possible routes on a pad of paper, but nothing seems to get you to the exit without missing at least one room.

چون به نظر مقدسین به کار بردن یک چنین تسبیح قشنگی به جای انداختن آن به گردن مثل یک جواهر بیخودی، خیلی پسندیده است.
It would be pleasing to the saints if one used so fine a rosary as this, instead of wearing it as a vain bijou.'

اما هیچوقت به رخم نمیکشید که آینه انداختن هم مثل تیر زدن به سگهای همسایه با گردو همیشه نظر من بوده.
But he never told on me. Never told that the mirror, like shooting walnuts at the neighbor's dog, was always my idea.

او کشتی مخابرات ام/31 را که نیازی به عمق زیاد دریا برای لنگر انداختن در کنار ساحل نداشت و برای کار مورد نظر مناسب بود در انتهای جنوب شرقی بندر مستقر کرده بود
He put the monitor M. 31, whose shallow draught fitted her for the job, in the end of the south eastern creek of the harbour

آن حس حس پیاده آمدن از عمق درونت تا رسیدن به این مکاشفه، به خطر انداختن خودت برای چیزی که به نظر میرسید هم درونت و هم فراتر از خودت باشد، که تو را در انتها فراخواند به تنها جادهای که میتوانستی طی کنی، وقتی در لباس عشقت راه میرفتی
the sense the sense of having walked from deep inside yourself out into the revelation, to have risked yourself for something that seemed to stand both inside you and far beyond you, and that called you back in the end to the only road you could follow, walking as you did, in your rags of love

در این جلسه چند پیشنهاد دیگر برای تبادل نظر مطرح گردید از جمله حمله هر نیرویی که در اختیار هست، به تأخیر انداختن حمله تا رسیدن تانکهای جدیدتر و بهتر، بازبینی اساسی در سیتادل یا لغو کردن کلی آن.
A number of options were put forth for comment: going on the offensive immediately with the forces at hand, delaying the offensive further to await the arrival of new and better tanks, radically revising the operation or cancelling it altogether.

میتونید دوندهگانی مثل Ann Trason یا Nikki Kimball یا Jenn Shelton در نظر بگیرید بعد با هر کسی دیگر از هرجای دنیا بینشون یه مسابقه ۸۰ تا ۱۶۰ کیلومتری بگذارید در این حالت پیشبینی اینکه کی برنده میشه، مثل انداختن سکه است.
You take a runner like Ann Trason or Nikki Kimball or Jenn Shelton, put them in a race of 50 or 100 miles against anybody in the world, and it's a coin toss who's going to win.

ناگهان، بعد از پیچ یک مزرعه شی بدار و برآمده خودم را وسط یک روستای کوچک پرت دیدم که دورتادورش تپههایی بود که با شیب ملایم بالا میرفت. یک نهر کوچک مقابلم بود. یک کلیسا هم روی پشـته سـمت راسـتم بود... کلیسایی بود که برای آن محل خیلی بزرگ و قشنگ به نظر میآمد. خبری هم از هیچ خانه درست و حسابی نبود. حتی هیچ خانه معمولی هم نبود، بـجز یکی... آن هم خانه کشیشی، در فاصله یک سنگ انداختن تا آن پشته و کلیسا.
I was suddenly, upon turning the corner of a steepish downy field, in the midst of a retired little village between gently rising hills; a small stream before me to be forded, a church standing on a sort of knoll to my right which church was strikingly large and handsome for the place, and not a gentleman or half a gentleman's house to be seen excepting one to be presumed the Parsonage within a stone's throw of the said knoll and church.