ولی نعمت oor Engels

ولی نعمت

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

benefactor

naamwoord

او حاضر بود همهچیز را در راه ولی نعمت خود فدا کند.
She was ready to sacrifice everything for her benefactors.

helper

naamwoord

patroness

naamwoord

به خاطر همین، سر صحبت را با موضوعی بازکردکه به نظرش آقایکالینز ازآن خوشش میآمدگفت که به نظر میرسد ولی نعمت خوبی دارد.
and therefore started a subject in which he expected him to shine, by observing that he seemed very fortunate in his patroness.

voorbeelde

همه خانم رید را ولی نعمت من میدانند.
they all call Mrs.Reed my benefactress;

که خیانت کردید و فروختید و کشتید ولی نعمت خود علی پاشا را؟
who betrayed, sold, and murdered his benefactor, Ali?

ولی نعمت عزیزم!
My dear benefactor.

کاری به کارش ون نداشته باشین ولی نعمت من.
Don't trouble yourself about them, my benefactor

و چون برگشت که حمایتی از ولی نعمت خود نماید
and when he returned to defend his benefactor

اگر ولی نعمت این باشد قطعاً چیز ناخوشایندی است.
if so, a benefactress is a disagreeable thing.

ژوندرت باشتاب از جا جست و گفت: بفرمایین ولی نعمت من!
Enter, my benefactor, repeated Jondrette, rising hastily.

برگزیده خداوند است، ولی نعمت من است، ده روبل به من داده، هنوز به یاد دارم.
he is one of God's chosen, he's a benefactor, he once gave me ten rubles, I remember.

ولی نعمت ما از سرنوشت و تقدیر عالی خود آگاه است و به آن وفادار خواهد بود.
Our gracious sovereign recognizes his high vocation and will be true to it.

در دلم گفتم: ولی نعمت!
Benefactress! said I inwardly:

به من که رئیس این مدرسه و مواجب بده و ولی نعمت تو هستم!
'the principal of this establishment, and your employer.'

پرچمها نیز از آن ولی نعمت ما پادشاه است
the flags are our lord the King's

پییر که همیشه با پریشانی نقش ولی نعمت را در برابر شاهزاده خانم ایفا مینمود
Pierre always feeling uncomfortable in the role of her benefactor.

و من نان و نمک ولی نعمت خود یعنی فیصل را با این دندانهای ترکی میخوردم!
I was eating my Lord's bread with Turkish teeth!

اعلیحضرتا! امپراطور، ولی نعمت من...
Sire! The Emperor, my master...

چنانکه میبینید، ولی نعمت من، امپراطور روس خواهان جنگ نیست.
my master, the Emperor, does not desire war and as Your Majesty sees...

ای مارکی دومانتوی بزرگوار، ای ولی نعمت و عموی من!
O noble Marquis of Mantua, My Uncle and liege lord!

ژوندرت گیج از مسرت گفت: ای ولی نعمت من!
My benefactor! exclaimed Jondrette, overwhelmed.

حالا به من بگو آن خانمی که آقای براکلهرست او را ولی نعمت تو میدانست، کیست؟
And now tell me who is the lady whom Mr.Brocklehurst called your benefactress?

ژوندرت میگفت: اگه تابلوی منو نخرین ولی نعمت عزیزم،
If you do not buy my picture, my dear benefactor, said Jondrette, I shall be left without resources;

که به ملاقات ولی نعمت بسیار محترم خود بیایم.
see you at the same time, my honored benefactor

من تا ابد شما را ولی نعمت خود خواهم شمرد...
and I shall always regard you as a benefactor, she added hurriedly.

با من که ارباب و ولی نعمت قهری تو هستم یکسان باشی،
that thou be one with me who am thy master and natural lord

آدماي دغل, شما به ولي نعمت خودتون خيانت ميکنيد
Rogues, you betray your own benefactor.

ای ولی نعمت بزرگوار! احسان شما به قدری در من اثر کرد که همین الان اشکم میریزه!
my august benefactor, I melt into tears!