گلدسته oor Engels

گلدسته

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

finial

naamwoord

lantern

verb noun

Soortgelyke frases

گلدسته (ی مسجد)
minaret

گلدسته خوشبو و معطر
nosegay

voorbeelde

و همينطور مسجدهاي بسيار زيبايي که گلدسته هاي طلايي دارن
And mosques that are so beautiful they're like jewels.

مؤذنی به بالای گلدسته ای که در آن نزدیکی بود رفت و اذان گفت.
a priest climbed to the top of a nearby tower and began his chant;

هرگاه مؤذن از پله های گلدسته بالا میرفت و اذان میگفت،
and priests that climbed to the tops of towers and chanted

در عرض همین چند ساعت منظرههای تازهای دیده بود: مردانی که دست هم را گرفته بودند و قدم میزدند، زنانی که چهرهی خود را با روبند پوشانده بودند. هرگاه مؤذن از پلههای گلدسته بالا میرفت و اذان میگفت، تمام مردمی که در اطراف بودند به نماز میایستادند، خم میشدند و بعد پیشانی خود را بر خاک مینهادند.
In just a few hours he had seen men walking hand in hand, women with their faces covered, and priests that climbed to the tops of towers and chanted as everyone about him went to their knees and placed their foreheads on the ground.

و همينطور مسجدهاي بسيار زيبايي که گلدسته هاي طلايي دارند
and mosques that are so beautiful theyre like jewels