lobster oor Persies

lobster

/ˈlɑːb.stɚ/, /ˈlɒb.stə(r)/ adjektief, werkwoord, naamwoord

red-colored, especially from a sunburn.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خرچنگ دریایی

naamwoord

crustacean

They looked like deformed, shell less lobsters, horribly pale and slimy looking
آنها شبیه به خرچنگ دریایی بدون پوستهی بدقوارهای بودند به نظر میرسید بدن کمرنگ و چندشآورش آن بسیار لزج باشد.

روبیان

crustacean

لابستر

I'm learning how to catch lobster, play poker.
دارم لابستر گرفتن و پوکر بازی کردن یاد میگیرم

لانگوست · (جانور شناسی) لابستر (انواع سخت پوستان دریایی و ته زی و ده دست و پا به ویژه از تیره ی Nephropidae) · لابستر صید کردن · گوشت لابستر (که خوراکی است)

Soortgelyke frases

norway lobster
خرچنگ نروژی

rock lobster
رجوع شود به spiny lobster

slipper lobster
شاهمیگوی دمپایی

Larry the Lobster
لری میگو

spiny lobster
(جانورشناسی)لابستر خاردار (تیره ی Palinuridae)

lobster pot
تله ی لابسترگیری (که مثل سبد است)

lobster shift
شب کاری · کارشبانه

lobsters
خرچنگهای دریایی

lobster thermidor
(خوراک) خوراک لابستر و قارچ (که در پوسته ی سخت خود لابستر سرو می شود)

voorbeelde

The lobster-pot traps of Genlisea are difficult to interpret.
تلههای Lobster-pot در Genlisea بسیار سخت برای تفسیر کردن هستند.

I'm sorry, I guess the pesto-bismol didn't help with the lobster.
منو ببخشيد ، فکر کنم داروي سوءهاضمه مشکل خرچنگم رو حل نکرده باشه

If it's not to becoming, the lobster would have no intention.
حتي اگه اين مناسب هم نباشه ، خرچنگ دريايي هيچ توجهي نميکنه.

Shrimp and lobsters were best.
مشروب ، سيگار ، تيغ ريش تراش ميگو و خرچنگ

After the lobster Shannon ordered bangers and mash and, excusing himself, got up.
شانون بعد از خرچنگ غذائی سفارش داد و معذرت خواسته بلند شد.

At the conclusion of the ceremonies, Beth retired to her room, overcome with emotion and lobster
در پایان مراسم، بت چون خیلی ظاهراً هیجانزده بود برای استراحت به اتاقش تبعید گردید،

We were freaks -- lobster-claw boys and bearded ladies, oddities juggling depression and loneliness, playing solitaire, spin the bottle, trying to kiss the wounded parts of ourselves and heal, but at night, while the others slept, we kept walking the tightrope.
ما آدم های عجیب الخلقه بودیم -- پسر های دست خرچنگی و دختر های ریش دار، عجیب الخلقه هایی که با افسردگی و تنهایی تردستی می کردیم، ورق بازی می کردیم، بازی چرخاندن بطری انجام می دادیم، (بازی برای انتخاب فردی برای بوسیدن) که زخم های خود را ببوسیم تا شاید درمان شوند، ولی شب، وقتی بقیه می خوابیدند، ما همچنان روی طناب راه می رفتیم.

Thanks for ruining lobster for me.
ممنون که لذت خوردن لابستر رو براي من نابود کردي.

she heaped a plate high with salmon and lobster mayonnaise.
او یک بشقاب پر از ماهی آزاد و خرچنگ و مایونز برداشت.

that I couldn't help thinking his face had this in common with the lobsters, crabs, and crawfish
بیاختیار به این فکر افتادم که صورت او بیشباهت به خرچنگهایی، که صید میکند.

I heard lobster.
سس خرچنگ شنيدم

Clarence OTooles band was coming all the way from Sydney, along with oysters and prawns, crabs and lobsters;
قرار بود گروه کلرنس اتول از راه دور سیدنی بیاید و صدف خوراکی و خرچنگ و میگو را نیز از همان جا بیاورند.

Almost all types of non-piscine seafood, such as shellfish, lobster, shrimp or crayfish, are forbidden by Judaism because such animals live in water but do not have both fins and scales.
تقریباً تمامی آبزیان غیر ماهی، مانند صدف، لابستر، خرچنگ و میگو، در یهودیت تحریم شدهاند به این دلیل که در دریا زندگی میکنند ولی فاقد باله و فلس هستند.

she informed me that her brother dealt in lobsters, crabs, and crawfish;
گفت که برادرش انواع و اقسام خرچنگ میفروشد.

'Your lobster will be cold,' I said; 'eat it, darling.
با مهربانی گفتم: محبوبم، شامت سرد میشود، بخور؛

Lobsters are arthropods, crustaceans, cockroaches of the sea, but for all that they are spineless, literally exoskeleton.
اما براي همه اونا بي مهره هستن اساسا استخونبندي شده

what happened to red lobster we utilize security
ما از امنيت استفاده ميکنيم

Broiled lobster 35 cents , and for dessert, buckwheat cakes and maple syrup 15 cents .
لا بستر کباب شده 35 سنت و دسر کیک با آرد گندم سیاه و شیرهی افرا 15 سنت خوردیم.

like a maine lobster
منظورش اينه که مغز طرف جوش آورده

There was more than one lobster present at the birth of Jesus?
بيشتر از يه خرچنگ موقع تولد " حضرت عيسي " اونجا بود ؟

The red claws of lobsters hung over the dishes
پاهای سرخ خرچنگهای دریایی از لبه دیسها بیرون افتاده بود.

So I designed a small modular floating platform, based on the techniques of local fishermen, how they built their lobster and fish farms.
پس من یک سکوی شناور کوچک، بر پایه تکنیک ماهیگیران محلی که چگونه ، مزارع خرچنگ و ماهی را میسازند، طراحی کردم.

(Laughter) Americans consider lobsters more important than pigeons but also much, much stupider.
خنده) آمریکایها شاه میگو را مهم تر از پنگوئنها می دانند اما همچنین خیلی خیلی کودن تر.

and the very same lobsters, crabs, and crawfish possessed by the same desire to pinch the world in general, appeared to be in the same state of conglomeration in the same old corner.
و مشاهده کردم که در هیئت خرچنگها و ماهیها تغییری حاصل نشده و در همان محل همیشگی خود معلقند، گویا مترصدند هر چیز دم دستشان آمد سفت بگیرند. همة آنها درهم و برهم، روی هم بودند.

I told you, lobster ravioli!
گفتم که غذايي ايتاليايي خرچنگ