opulence oor Persies

opulence

naamwoord

wealth

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

دولتمندی

she felt that however much landing there meant comfort, meant opulence, meant consequence and state
احساس کرد با وجود آن که لنگر انداختن کشتی در آنجا به معنای آسایش، گرانمایگی، مقام رفیع و دولتمندی بود

توانگری

an unheard of degree of opulence envious Gilly residents had been caught calling sybaritism.
این نشانهای از رفاه و توانگری بود که اهالی حسود گیلی آنرا به حساب ولخرجی و زیادهروی میگذاشتند.

وفور

تمول

عیش

naamwoord

Soortgelyke frases

opulent
(بسیار) دارا · انبوه · توانگر · ثروتمند · خرم · سرشار · غنی · نفیس · وافر · پر زرق و برق · کشن · گرانمایه

opulent
(بسیار) دارا · انبوه · توانگر · ثروتمند · خرم · سرشار · غنی · نفیس · وافر · پر زرق و برق · کشن · گرانمایه

voorbeelde

In the other train shone an opulent saloon, from which descended Admiral Wemyss and Burmester and Neville, with a very large and superior general.
در ترن دیگر سالن مجللی بود که از آن آدمیرال وی مس و بورمستر ونودل همراه یک ژنرال مافوق و قوی هیکل پیاده شدند.

Was she tempted by a life of luxury —perhaps a life even more opulent than anything she had known back in Ur?
آیا آن زندگی پرتجمّل که بسیار مرفهتر از زندگیاش در اور بود، او را وسوسه کرد؟

She could see St Paul's, the Tower, Westminster Abbey, with all the spires and domes of the city churches, the smooth bulk of its banks, the opulent and ample curves of its halls and meeting places.
میتوانست برج سنت پل، دیروست مینستر را با همهی برج و باروها و گنبد کلیساهای شهر ببیند.

Feisal pitched his tents here an opulent group: living tents, reception tents, staff tents, guest tents, servants' about a mile from the sea
فیصل چادرهای خود را علم کرده بود و در اینجا تعدادی چادر برای پذیرایی، استراحت، اعضای ستاد، میهمانها و پیشخدمتها برپا کرده بودیم که از آنجا تا ساحل دریا یک میل فاصله بود.

Other videos on YouTube are from opulent private wedding dance parties.
دیگر ویدئوهای یوتیوب از رقص در عروسیهای مجلل خصوصی است.

Rather too opulent, I'm afraid, these days, hence the frugality.
خيلي باشخصيت اينروزها بخاطر اينجور غذا خوردنم ناراحتم

with the memory of an opulent stranger who sat beside him.
خاطرهی زنی ناشناس که در آنجا کنارش نشسته بود و ظاهری بشاش داشت.

But their opulence was no protection.
ولی دولتمندی آنها هیچ حفاظی برایشان نبود.

Court portraiture in France began when Flemish artist Jean Clouet painted his opulent likeness of Francis I of France around 1525.
پرتره محکم در فرانسه هنگامی شروع شد که هنرمند فلاندرزی Jean Clouet تصویر بی اندازه زیبایی به نام فرانسوای اول را در حوالی سال ۱۵۲۵ ترسیم کرد.

An opulent priest is a contradiction.
یک کشیش متمول، تعبیری مغایر معنای واقعی است.

What opulence!
چه ثروتی؟

37. in opulence, he does not become proud and does not forget his duties in distress
37 در آسایش،خود را فراموش نمیکند و مغرور نمیشود

she felt that however much landing there meant comfort, meant opulence, meant consequence and state
احساس کرد با وجود آن که لنگر انداختن کشتی در آنجا به معنای آسایش، گرانمایگی، مقام رفیع و دولتمندی بود

a gaudy female monkey, gloating over the opulence of your cage
، يک ميمون ماده پر زرق و برق. که دنياش تو يک قفس خلاصه ميشه

Lives a life of opulence and luxury
. که يه زندگي سرشار از تجملات داره

Certainly not enough to support a lady with your opulent figure.
معلومه براي يه خانم باشخصيتي مثل شما کافي نيست

Matrons of opulent flesh, hearty and buxom, appeared alternately as Ysolde and Carmen.
زنهای جاافتاده و بشّاش و فربه پیاپی در نقشایزولد

A sign of opulence, retorted Laigle calmly.
لگل با آرامش گفت: این علامت ثروتمندی است.

a large department store, far more opulent than anything Gilly possessed, bore a Chinese name: AH WONGS, said the sign.
فروشگاه بسیار بزرگ دانگلو به مراتب پر و پیمانتر از فروشگاه گیلی بود و بر سردرش نام چینی: آهونگز نوشته شده بود.

This solution which is complete on one side only leads her fatally to two extremes: monstrous opulence, monstrous wretchedness.
این راه حل که جز از یک طرف کامل نبود با شئامت به این دو نتیجه نهائیش میرساند: ثروت بینهایت و بینوایی شگفت انگیز .

Yet, in spite of this, nowhere in all America will you find more patrician like houses; parks and gardens more opulent, than in New Bedford.
با این همه در سراسر امریکا خانههایی چنین اضرافی و باغهایی عمومی و خصوصی بدین بزرگی پیدا نمیشود.

They currently are the best opportunities for artists to have lives of economic dignity -- not opulence, of dignity.
آنها در حال حاضر بهترین فرصت هنرمندان برای زندگی با کرامت اقتصادی و نه دولتمندی هستند.

Sulaco, pastoral and sleepy, with its opulent Campo and the rich silver mine, heard the din of arms fitfully in its fortunate isolation.
سولاکوی خواب آلود و ثروتمند در هنگامه درگیریهای مسلحانه زمزمه خوشایند تجزیه میشنید.

were she to keep up an appearance of opulence.
اما زن با کمال تجملات و رفاهیت زیست مینماید.

Until the whale fishery rounded Cape Horn, no commerce but colonial, scarcely any intercourse but colonial, was carried on between Europe and the long line of the opulent Spanish provinces on the Pacific coast.
پیش از آنکه کشتیهای وال گیری دماغه هورن را دور بزنند به جز بازرگانی مستملکاتی و رابطه مستملکاتی میان اروپا و سلسله طویل مستعمرات فخیم اسپانیا در کناره اقیانوس ساکن برقرار نبود.