(خودمانی - معمولا با up) قی کردن oor Engels

(خودمانی - معمولا با up) قی کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

chuck

verb noun

Soortgelyke frases

(عامیانه) قی کردن
puke

خون قی کردن
haematemesis

اق زدن (مثلا پیش از قی کردن)
keck

قی کرده
bleary

قی کردن
barf · be sick · cast · cat · chuck · disgorge · heave · honk · puke · purge · regorge · regurgitate · reject · retch · sick · spew · spue · throw up · upchuck · vomit · vomit up

1 - قی کردن
regurgitate

(امریکا - خودمانی) قی کردن
barf

(حشرات) مبادله ی خوراک از راه قی کردن
trophallaxis

kai kardan قی کردن
vomit

voorbeelde

در آنچه مانده است آنچه را که بوده است مشاهده میکند بد و خوب را، راست و دروغ را، لکه خونی را که در کاخ است، لکه مرکبی را که در غار است، قطره عرقی را که در فاحشه خانه ریخته شده است، ابتلائاتی را که مردم متحمل شدهاند، شهواتی را که به نتایج دلخواه رسیدهاند، مستیهایی را که به قی کردن منتهی شدهاند، چین و شکنی را که سجایا در جریان انحطاطشان بر جا گذاشتهاند، نشانه فحشاء را در جانهایی که خشونتشان این قابلیت را به آنان داده است
It re discovers in what remains that which has been, good, evil, the true, the blood stain of the palace, the ink blot of the cavern, the drop of sweat from the brothel, trials undergone, temptations welcomed, orgies cast forth, the turn which characters have taken as they became abased, the trace of prostitution in souls of which their grossness rendered them capable