Vertaling 'تاژک دار (flagellated هم می گویند)' – Woordeboek Persies-Engels

تاژک دار (flagellated هم می گویند)

adjective verb noun

Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings

تاژک دار

cirhose · flagellar

(در برخی خزه ها و سرخس ها و غیره) نرزامه ی تاژک دار

spermatozoid

(جانورشناسی)پیش زی تاژک دار (جنس Stentor)

stentor

(جانورشناسی) اوگلنا (انواع آغازیان سبز فام از جنس Euglena که یک تاژک دارند و بدن آنها قابل انعطاف است)

euglena

(هریک از انواع انگل های تاژک دار خون) خون تاژک دار

hemoflagellate

(سازواره های بسیار ریز و تاژک دار مانند کلروفیل که دارای ویژگی های گیاهی هستند) تاژک گیاه

phytoflagellate

(زیست شناسی) پیرا تاژک دار

perritrichous

Advanced filtering

Subcorpus

Target language phrase

Voorbeelde moet herlaai word.

تاژک دار شدن

Cover ' em, brother, cover ' emTEP TEP

1 sinne gevind in 1 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.