سوزن کاری oor Engels

سوزن کاری

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

drawnwork

naamwoord

stitchery

naamwoord

Soortgelyke frases

(سوزن دوزی - پارچه بافی - آجر کاری و غیره) دارای طرح جناغی کردن
herringbone

(سوزن دوزی و گچ بری و منبت کاری و غیره) طرح مشبک
fret

(سوزن کاری و خیاطی) حاشیه ی گره دار
knotting

(به ویژه در معماری گوتیک و آذین پنجره ها و سوزن کاری) آذین توری
tracery

(به ویژه خیاطی و وصله کاری) سبد سوزن و نخ
work basket

voorbeelde

اما ملانی تنها کاری که میکرد این بود که سوزن را مرتب در پارچه فرو میبرد و از سوی دیگر بالا میکشید و گاهی هم اخم به پیشانی میآورد ولی نشانهای از جوشش درون در او مشاهده نمیشد .
But only by the flashing needle and the delicate brows drawn down toward her nose did Melanie indicate that she was inwardly seething.