شرح شغل مدیریتی
Position Description
شغل مدیریتی oor Engels
شغل مدیریتی
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
Managerial Job
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
وی ۹ سال شغل فنی و مدیریتی الکتریسیته دو فرانس داشته و سه سال عضو هیئت علمی دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا بود.
Does anyone have any better ideas?... Humiliated or forced to stand by and watch men with puny minds steal my secretsWikiMatrix WikiMatrix
اگر قصد داریم مشکلات را حل کنیم و به دنیا واقعا متفاوت نگاه کنیم، چه اینکه کار مدیریتی باشد يا تجاری و یا موضوعات عادی زندگی و ايجاد شغل باشد، شاید ما بتوانیم فکر کنیم که به مشکلات قالب دیگری بدهیم بطوری که هر دو طرف درست باشه.
The witch must have sent out Indian Runners, snatching critics out of bars, steam rooms and museums or wherever they hole upted2019 ted2019
2 sinne gevind in 2 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.